گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد نوزدهم
پوشش و نگاه







پیشگفتار
صفحه 32 از 114
بسم الله الرحمن الرحیم- والحمدلله ربّ العالمین- وصلی الله علی خاتم رسله نبیّنا محمد وآله المعصومین و صحبه الذین اتّبعوه
باحسان. در بحث پوشش، دو مسأله را باید مورد بررسی قرار داد: مسأله نخست: به پوشش زن در مواجهه با مرد بیگانه اختصاص
دارد: سوال این است که: آیا پوشیدن تمام بدن، از جمله صورت، دست و پا،- در غیر از حالت هاي ضروري- بر زن واجب است یا
آنکه زن می تواند در حالت اختیار- به استثناي مواردي که ضرورت دارد- دست و پا و صورت خود را در مقابل مردان نامحرم
نپوشاند؟ و مسأله دوم به نگاه مرد نامحرم به زن، در حالت هاي غیرضروري، اختصاص دارد: سوال این است که: آیا مرد نامحرم-
بدون آنکه قصد لذت و شهوت داشته باشد- می تواند بدون ضرورت، به چهره زن نامحرم، نگاه کند یا خیر؟ گاهی ادّعا می شود
که میان پاسخ به این دو مسأله، تلازم وجود دارد؛ یعنی اگر ثابت شود که پوشیدن دست و پا و صورت بر زن واجب است، در آن
صورت لازمه این سخن، حرمت نگاه مرد خواهد بود و اگر ثابت شود که بازگذاشتن اعضاي مذکور براي زن، بلامانع است در آن
صورت، لازم می آید که نگاه مرد نیز مانعی نداشته باشد. کما اینکه از طرف دیگر نیز می توان گفت در صورتی که نگاه مرد،
جایز باشد، نپوشاندن زن نیز جایز می شود و اگر نگاه مرد حرام باشد، بازگذاشتن زن نیز حرام میگردد. امّا این ملازمه از دو جهت
ابهام دارد؛ لذا می توان پذیرفت که بازگذاشتن اعضاي مذکور براي زن، جایز باشد ولی نگاه مرد، حرام؛ زیرا ما ملاحظه میکنیم که
جواز بازگذاشتن بدن- به استثناي شرمگاه- براي مرد، دلیل بر آن نیست که زن نامحرم می تواند به بدن برهنه یک مرد، نگاه کند؛
کما اینکه براي ما روشن نیست که چه ملازمه اي میان جواز نگاه مرد به چهره و دست زن با جواز بازگذاشتن اختیاري این اعضا
وجود دارد. شاید براي تقریب این ملازمه به اذهان، گفته شود: اگر معلوم گردد که مرد نامحرم، می تواند به دست و چهره زن،
نگاه کند، لازم می آید که بازگذاشتن این اعضا هم جایز باشد، زیرا بسیار بعید به نظر می رسد که از یک سو، پوشاندن دست و
چهره، واجب شده باشد و از سوي دیگر، نگاه مرد به آنها- با فرض اینکه بازگذاشتن این اعضا ممنوع است- جایز شمرده شود.
اشکالی که از نظر ما بر ادعاي ملازمه، وارد می باشد، این است که اگر بر مبناي ملازمه میان این دو حکم، حرکت کنیم، در آن
صورت، دامنه ملازمه به پوشش سایر اعضاي بدن زن نیز سرایت میکند و نتیجتاً باید پذیرفت که اگر زن سایر اعضاي بدن خویش-
غیر از دست و چهره- را از روي معصیت بازگذاشت، در آن صورت نگاه مرد، جایز است (از خوانندگان گرامی خواهش میکنیم
این قسمت را با دقت بیشتري مطالعه کنند). ممکن است گفته شود که پذیرفتن نتیجه فوق نیز، هیچ منعی ندارد زیرا مطابق روایات،
می توان به زنان بی پوششی که با وجود نهی شرع، از بازگذاشتن اعضاي بدن خویش خودداري نمیکنند، نگاه کرد. بنابراین، چون
ملازمه میان این دو حکم، واضح و روشن نیست، لازم است تا هر دو مسأله را مورد بحث و بررسی قرار داد تا حکم شارع درباره
مرد و زن از این لحاظ، مشخص شود. از این رو بررسی یکی از دو مسأله و استنباط حکم آن، کافی به نظر نمی رسد. ما ابتدا مسأله
پوشش و ضرورت آن را براي زن، طرح و بررسی میکنیم و سپس به مسأله نگاه، خواهیم پرداخت.
بخش اول: حکم پوشش
زن و پوشش قبل از اسلام
زنان در دوران جاهلیت، به پوشش کامل مقید نبودند، با مردان معاشرت و همنشینی داشتند، در مجالس عمومی شرکت می جستند
و در اماکن عمومی تردّد می نمودند: لباسهاي زنانه تمام بدن را نمی پوشاند و مقداري از سر وگردن وگوش و سینه و دست و پاي
آنان، باز بود. زمخشري در این زمینه نوشته است": گریبان جامه زنان، گشاد بود به گونهاي که گودي گردن، سینه ها و اطراف
آن،آشکار می شد. زنان، روسري خود را به پشت سر می بستند وا زجلو، مکشوف می ماندند... برخی زنان، گام بر زمین میکوفتند
تا از صداي خلخال او دریابند که خلخال دارند؛ گفتهاند که که نیز براي آنکه معلوم شود دو خَلخال دارد، پاهایشان را به هم می
صفحه 33 از 114
زدند. (" 1) سیوطی نیز نقل کرده است". از سعید بن جبیر نَقل است که گفت: خلخال زن، داراي زنگوله ها یی بود که هرگاه مرد
غریبی بر او می گذشت، پا یش را عمدا تکان می داد تا اوصداي خلخال را بشنود. (" 2) وغرناطی در این باره می نویسد": در آن
.62- زمان، زنان، لباسهایی باگریبان فراخ می پوشیدند، به گونه اي که سینه هما یشان پیدا 1.الکشاف، ج 2، صص 63
2.الدرَالمنثور، ج 6، ص 186 . بود. و روسري خود را از پشت می بستند لذا گوش وگردن و سینه، باز می ماند ("... 1) طبري و
دیگران نیز مانند این اقوال را ذکرکرده اند. ( 2) این نحوه پوشش در لباس زنان بعد از ظهور اسلام تا مدّتی پس از هجرت نیز ادامه
. داشت. تا آنکه قانون پوشش در سوره نور، نازل شده و روایات وارده درباره شرایط نزول آیه حجاب نیز دلالت بر این امر دارد. 1
التسهیل لعلوم التنزیل، ذیل آیه 41 سوره نور 2 ر. ك. به تفسیر طبري آیه 31 سوره نور و تفسیر الغرائب نیشابوري که در حاشیه
. تفسیر طبري است، ج 18 ، ص 78
زن وپوشش دراسلام
اشاره
در اینکه، زن بالغ، باید خود را بپوشاند، تردیدي وجود ندارد؛ این پوشش، در اصطلاح مشهور"، حجاب " گفته می شود. لفظ
حجاب براي بیان پوشش زن، نوعی مسامحه در تعبیر است که در بیان حکم شرع، ایده می شود. زیرا واژه" حجاب " در شرع
اسلام، حکم خاصی است که تنها در مورد زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، وجود دارد و دیگر زنان مسلمان را
دربرنمیگیرد. این حکم خاص در سوره احزاب- که از سوره هاي مدنی است - اینگونه بیان شده است: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا
بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یؤُذَنَ لَکُمْ اِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ، وَلکِنْ إِذَا، دُعِیتُم فَادْخُلوا، فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشرُوا وَلَامُسْتَأنِسینَ لِحَدِیثٍ اِنَ ذَلِکُمْ
کَ ان یُؤْذِي النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ، وَالُله لَایَسْتَحْیی منَ الْحَقِّ وَإِذا سَألتوُهنَّ مَتاعاً فَاسْألوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابِ، ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلوبِکُمْ وَ
قُلُوبهِنَّ وَ ماکانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ الِله وَلا أَن تَنْکِحُوا أَزْواَجَهُ مِن بَعْدِه أَبَداً، إِنَّ ذلِکُمْ کاَنَ عِنْدَالِله عَظِیما. اي کسانی که ایمان
آورده اید به خانه هاي پیامبر، داخل مشوید مگر شما را براي خوردن طعامی فرا خوانند بی آنکه منتظر بنشینید تا طعام حاضر شود،
اگر شما را فرا خواندند، داخل شوید. چون طعام خوردید، پراکنده گردید نه آنکه براي سرگرمی، سخن آغازکنید. هر آینه این
کارها پیامبر را آزار می دهند، و او از شما شرم می دارد ولی خدا ازگفتن حق، شرم نمی دارد. و اگر از زنان پیامبر، چیزي خواستید
از پشت پرده، بخواهید این کار، هم براي دل هاي شما و هم براي دل هاي آنها، پاکتر است. شما را نرسد که پیامبر خدا را بیازارید،
و نه آنکه زنهایش را بعد از وي هرگز به زنی گیرید. این کارها در نزد خدا، گناهی بزرگ است. این آیه، به طور خاص، رابطه
مردان مسلمان را با زن هاي پیامبرصلیاللهعلیهو آلهوسلّم بیان میکند؟ مطابق آیه مذکور، ورود مردان مسلمان، بدون اجازه
پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلّم به خانه هاي او- که همان خانه هاي همسران اوست- ممنوع است؛ و تنها هنگامی که پ
پیامبرصلیاللهعلیهو آلهوسلّم براي تناول غذا، به آنان اجازه دهد، می توانند داخل خانه هاي پیامبر شوند؛ آیه شریفه ایشان را پس از
اتمام غذا، از ماندن منع می نماید و به مردان مسلمان امر میکند تا در صورت لزوم، با زنان پیامبرصلیاللهعلیهو آلهوسلّم از پشت
پوششی مانند در، دیوار یا پرده، سخن بگویند. احکام فوق در مورد زنان مسلمان دیگر، صدق نمیکند؛ چراکه تماس مستقیم زنان
دیگر با مردان نامحرم و مردان نامحرم با زنان در زندگی روزمره سیاسی و اجتماعی، مجاز است. و زنان می توانند به طور مستقیم با
مردان نامحرم، گفتگوکنند. پس" حجاب " درخصوص زنان پیامبر، چنان است که بیان کردیم؛ اما نسبت به دیگر زنان مسلمان
آنچه اصطلاحاً" حجاب" گفته می شود، عبارت است از"پوشاندن پوست بدن زن در مقابل جنس مخالف که بالغ یا ممیّز ( 1) است
و پوشاندن شرمگاه (از هر دو سو) در مقابل هر شخصی جز همسر خود. "این پوشش نیز تا هنگامی واجب است که نیاز مبرم یا
صفحه 34 از 114
ضرورتی موجب کنار زدن آن نشود؛ مواردي از قبیل معاینه پزشک، شهادت دادن، خواستگاري- چنانکه خواهد آمد- از جمله
استثناها به شمار می آید. سخن در اینجاست که این تکلیف به پوشش، شامل تمام بدن می گردد و یا آنکه زن می تواند چهره،
دست و پا (وگردن) را در مقاباي نامحرم نپوشاند؟ در پاسخ به این سوال- در تمام مذاهب- میان فقیهان، اختلاف نظر وجود دارد.
گروهی بر این اعتقادند که پوشش واجب، شامل تمام بدن می شود و چهره و دست و پا نیز، جزو آن است. 1. واژه" ممیز "به
نوجوانانی که در آستانه بلوغ قرار دارند ونسبت به ویژگی هاي جسمانی و جنسی زن، آگاهی نسبی دارند اطلاق می گردد.
وگروهی دیگر، معتقدند که اعضاي مذکور، از حکم پوشش، استثنا است و لذا زن می تواند با اختیار خود، بدون آنکه نیاز یا
ضرورتی درکار باشد دست و پا و صورت را در مقابل مردان نامحرم، باز بگذارد.
محل بحث
البته باید توجه داشت که سوال فوق، صرفاً در مورد زنانی محل بحث است که آزاد و بالغ بوده و پیر و ازکار افتاده (القواعد من
النساء) ( 1) نباشند؛ بحث در این است که: آیا زنان آزاد و بالغ و در سنّ ازدواج، می توانند چهره، دست و پا (وگردن) را در غیر از
حالت احرام حج و عمره- که بازگذاشتن این اعضا، واجب می شود- در مقابل فرد بالغ یا ممیز نامحرم، باز بگذارند، بدون آنکه
ضرورت یا نیازي از قبیلِ معالجه، بیماري، شهادت، اعتراف و خواستگاري، درکار باشد؟ به جز این، در مواردي که داري قید و
استثناء است، بازگذاشتن چهره و دست، و بلکه در برخی از موارد بیش از آن، از اموري است که مورد اتفاق نظر فقیهان قرار دارد.
شیوه بحث
براي آنکه حکم شارع مقدس را در این مسأله، به دست آوریم، مرجع ما، سه منبع است: قرآن کریم، سنت مطهّر و اجماع؛ در مسأله
حاضر، هیچ مجالی براي استدلال به حکم عقلی وجود ندارد. زیرا، مسأله از جمله امور تعبدي به شمار می رود که براي بحث
عقلی- به معناي کشف ملاك حکم شرعی الزامی یا ترخیص، در آن- به چشم نمی خورد؛ هر چند برخی از معاصران، در استدلال
بر لزوم پوشش، به بیان برخی از وجوه استحسانی ناشی از ملاحظه برخی احکام شرعی مختص به زن، تمسک جسته اند و یا آنکه
میان وجوه مزبور و حکم شرع، ادعاي ملازمه نموده اند. شیوه فقیهان پیشین، 1. مراد از"القواعد من النساء"پیرزنانی اند که به واسطه
فروکش کردن تمایلات جنسی در آنها؛ هیچکس تمایل به ازدواج با آنان را ندارد؛ (آیه 60 سوره نور به همین نکته اشاره دارد.
"والقواعد من النساء الّلاتی لایرجون نکاحاً "چنین بوده است که براي یافتن حکم مسایل، قبل از بررسی مفتضاي ادله اجتهادي، به
اصول عملیه شرعی ( 1) و عقلی، مراجعه کنند، زیرا این اصول، در هنگام فقدان یا اجمال دلیل وگاهی نیز به علت حجیت نداشتن
یک دلیل- به واسطه تعارض- مرجع تشخیص حکم شارع، به شمار می آیند. ما نیز، در بحث حاضر، برمبناي همین شیوه به
جستجوي حکم این مسأله می پردازیم. 1. کلماتی مانند" ادلۀ اجتهادي"، " دلیل "، " امارة"، "اصل عملی " جزو اصطلاحاتی
است که فقیهان در مباحث خود از آنها، بسیار استفاده میکنند. براي آنکه خوانندگان گرامی، تصور روشنی از اصطلاحات مذکور
داشته باشند، تعریفی کوتاه از هر یک می آوریم: دلیل عبارت است ازآنچه ما را به کشف یک امر هدایت میکند. در احکام فقهی
آنچه که می تواند حکم خداوند را براي ما کشف کند، کتاب خدا، سنت پیامبر و... است. امارة عبارتست از دلیل هاي ناقص که به
طورکامل، از یک امر پرده برنمی دارند. گاهی دلیلی که ما در اختیار داریم، براي ما علم آور نیست، بلکه تنها یک احتمال و گمان
ایجاد میکند که نمی توان آن را نادیده گرفت. بخشی از این گمان ها و احتمالات، از دیدگاه شرع، معتبر شمرده شده است. که
گاهی نیز دلیل اجتهادي، حجّت، دلیل علمی و أماره نیز نامیده می شوند. اصل عملی: در مواردي که دلیل قطعی یا احتمالی براي
صفحه 35 از 114
یک حکم نتوان یافت و حالت شک کامل پدید آید و فقیه براي بیان حکم، دچار حیرت گردد، راه حلی که میان فقیهان مرسوم
است، مراجعه به قواعدي است که در عمل رهگشاست. این قواعد، هم مبناي شرعی دارد و هم مبناي عقلی. و چون این قواعد، در
جایی که دلیل قطعی و احتمالی نیست، صرفاً مشکل عمل به تکلیف را حل میکند": اصل عملی " نیز نامیده می شود. این اصول،
فراوان است که مهمترین آنها چهار اصل است: اصل استصحاب، اصل تجهیز، اصل برائت، اصل احتیاط. توضیح بیشتر در این باره،
نیازمند رجوع به کتابهاي علم اصول فقه است. به نقل از: علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید (با دخل و تصرف).
فصل اول:اصل عملی در مسأله پوشش(حجاب)
اشاره
از دو وجه می توان به تبیین اصل عملی در مساله پوشش، مبادرت جست:
اول: استصحاب اِباحه
سیره و شیوه زندگی مردم، قبل از ظهور اسلام و همچنین شیوه زندگی مسلمانان پس از ظهور اسلام و قبل از آمدن قانون پوشش
(حجاب)، حاکی از آن است که بازگذاشتن اعضاي مذکور و بلکه سینه، ساق و ساعد نیز امري طبیعی و معمول بوده است. و می
دانیم که خداوند متعال در آغاز بعثت نبوي و تا مدَتی پس از هجرت، زنان مسلمان را به وجوب پوشیدن این اعضا و اندام دیگر،
امر نفرمود و جواز و بازگذاشتن این اعضا و غیر آن، در مقابل بیگانه، معلوم و روشن بود. حال ما شک داریم که آیا تا پایان عمر
پیامبر و خاتمه یافتن دوران رسالت و تبلیغ، تکلیفی مبنی بر وجوب پوشاندن این اعضا از سوي شارع، صادر شده است یا خیر؟، لذا
استصحاب میکنیم که جواز بازگذاشتن این اعضا تا زمان خاتمه تبلیغ، باقی مانده است. همانطورکه ملاحظه میکنید، ارکان
"استصحاب " فراهم است: یعنی اولًا یقین به بازبودن این اعضا و شکّ در تکلیف به پوشاندن آن در حال حاضر و ثانیاً یکی بودن
موضوع مسأله مورد یقین با مسأله مورد شک و ثالثاً: حکم شرعی بودن مسأله مورد استصحاب که جعل و رفع آن در اختیار شارع
قرار دارد و رابعاً: اثر شرعی آن، یعنی جواز بازگذاشتن این اعضا به لحاظ تکلیفی به عنوان اثر استصحاب، همگی اموري است که
براي تمسک به قاعده" استصحاب اباحه (" 1) لازم است و در مسأله پوشش زن، تمام این عناصر وجود دارد. بدین ترتیب می توان
نتیجه گرفت که مطابق اصل استصحاب، بازگذاشتن چهره، دست و پا، همچنان مباح است. 1، مراد از استصحاب، این است که
هرگاه به وجود یک حالت، یقین داشته باشیم و سپس در بقاي آن شک کنیم، باید در عمل به حالت گذشته که مورد یقین بوده
است، اعتمادکنیم. مثلًا اگر فردي یقین دارد که آب، طبیعتأ پاك است. سپس چیز نجس شده اي با آن آب تماس پیدا کند و چون
نمی داند که آیا این تماس موحب نجس شدن آب میگردد یا خیر، در پاکی آب، شک کند، در اینجا بنابر اصل استصحاب،
تکلیف او این است که آب را مانند سابق، پاك بشمارد (مترجم)
دوم: برائت عقلی و نقلی
براي تمسک به قاعده برائت لازم است: اولًا موضوعِ مشکوك، از اموري باشد که از سوي شارع به لحاظ شارع بودن، قابل وضع یا
رفع تشریعی باشد، ثانیاً رفع آن، نوعی امتنان و تسهیل کار نسبت به بندگان خدا، محسوب شود و ثالثاً جعل حکم از جانب شارع
براي مکلف، نامعلوم باشد: و این سه ویژگی در مسأله مورد بحث ما، به چشم می خورد، زیرا: اولاً وجوب پوشش و اباحه
صفحه 36 از 114
بازگذاشتن اعضا از جمله احکامی است که وضع و رفع آن به خواست خداوند متعال- به عنوان شارع- بستگی دارد. ثانیاً رفع و
برداشتن وجوب پوشش براي اعضاي مذکور، نوعی تسهیل و آسان ساختن زندگی براي بندگان خداست که امتنانی است از
خداوند به بندگان خود. ثالثاً وجوب پوشاندن این اعضا نامعلوم است، زیرا زن می داند که پوشاندن دیگر اعضاي بدن به استثناي
اندام مذکور، بر او واجب است. و نسبت به وجود تکلیفی زاید بر آنچه که واجب است، شک- شک بدوي (جهل)- دارد: چنین
شکی که در واقع، شک در اصل وجود یک تکلیف، است، مشمول قاعده عقلی" قبح عِقاب بلابیان (" 2) واقع می شود که
مقتضاي این قاعده عقلی، تمسک به اصل برائت عقلی است و ادله برائت 2. در مباحث اعتقادات، گفته می شود که خداوند متعال
هیچگاه بدون اعلام دستوري به بندگان، نافرمانان از آن دستور را، مجازات و عقاب نخواهد کرد زیرا این اقدام، امري ناپسند و قبیح
است چراکه بدون ابلاغ یک قانون نمی توان ازکسی انتظار پایبندي و اجراي آن را داشت". مترجم " شرعی نیز- از قبیل" رفع عن
أمّی... مالایعلمون (" 1) و حدیث" ما حجب الله علمه عن العباد فهو موضوع عنهم (" 2) و امثال اینها ( 3)- با آن انطباق دارد. با
توجه به فراهم بودن تمام شرایط، می توان گفت: حکم شارع آن است که تکلیفی زاید بر آنچه مسلم است، وجود ندارد و زن،
اجازه دارد تا در حالت اختیار، اعضاي مذکور را در مقابل نگاه نامحرم، باز بگذارد. 1. شیخ صدوق در حدیث نهم از باب نهم
کتاب خصال، چنین نقل میکند. عن ابی عبدالله علیهالسّلام، قال": قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم رفع عن اُمتی تسع: الخطاْ
و النسیان وما أکرهوا علیه و ما لایعلمون و مالایطیقون و ما اضطروا الیه و الحسد والطیره والتفکر فی الوسوسۀ فی الخلق مالم ینطق
بشفه " مطابق این روایت، نه چیز از امت پیامبر، برداشته شده است که یکی از آنها، اموري است که نمی دانند و در اینجا مورد نظر
3. مانند این سخن امام صادق علیهالسّلام" ان الله . ماست. 2. کافی، اصول، ج 1، ص 164 ، باب" حجج الله علی خلقه، " حدیث 3
. یحتجّ علی العباد بما آتاهم و عرّفهم " همان منبع حدیث 4
دفع یک توهّم
شاید براي کسی این توهّم، پدید آید که، در مسأله پوشش زن، شک در اصل تکلیف نیست، بلکه در این است که امر خداوند در
چه حالتی امتثال شده است؟ زیرا اصل ضرورت پوشش (حجاب) براي زن، معلوم است، ولی انسان مکلّف شک دارد که با
بازگذاشتن اعضاي یاد شده، به تکلیف خود، آنچنان که باید عمل کرده است یا خیر؛ در چنین وضعیتی به جاي تمسّک به اصل
برائت، باید اصل" اشتغال " را مبنا قرار داد و به موجب این اصل، مکلّف باید از روي احتیاط، تمام بدن- و از جمله دست و
صورت- را بپوشاند تا یقین کند که امر الهی را امتثال و پیروي کرده است. لذا دیگر موردي براي استفاده از اصل برائت- که در
هنگام شک در اصل یک تکلیف کاربرد دارد- باقی نمی ماند. در پاسخ به این توهم باید گفت: تکلیف زن به پوشش، به سه گونه
قابل تصور است: 1- یک حالت این است که پوشش براي تمام بدن زن به عنوان یک" کل " فرض شود، به گونه اي که بدن زن،
موضوع واحد و به هم پیوسته اي براي این حکم، باشد و هرگاه قسمتی از اندام خود را بازگذاشت، گویی" کلّ " بدن را
بازگذاشته است و آنچه را هم که پوشانده، به عنوان پیروي از فرمان خدا، تلقی نمیگردد. بلکه تنها با پوشاندن کامل بدن، به
تکلیف عمل می شود. درست مانند تکلیف صیام در ماه رمضان که هر فرد مکلف باید تمام لحظات روز را در حال صیام باشد و
هر یک از لحظات را که از صیام خارج شود، عمل به تکلیف نکرده است. شک در این است که آیا- به طور مثال- چهره، جزئی
است که در این کل، لحاظ شده است یا خیر؟ 2- حالت دیگر این است که، تکلیف پوشش به همان شکل اول، واجب باشد امّا
شک کنیم که این تکلیف براي فرد، به معناي وسیع آن، ثابت است یا براي فرد به معناي محدود و بسته آن به فرد وسیع، شامل تمام
اعضا از جمله دست و صورت می شود و فرد محدود، به استثناي اعضاي مذکور تمام بدن زن را دربرمیگیرد به گونه اي که بدن
زن- از آن حیث که موضوع وجوب پوشش است- دو فرد یا مصداق دارد: یکی تمام بدن و دیگري بدن به استثناي اعضاي مذکور
صفحه 37 از 114
که عرفاً، گفته می شود: بدن، پوشیده است. هر چند اعضاي مذکور، باز باشد. 3- حالت سوم، این است که تکلیف پوشش، قابل
تجزیه به تکالیف متعدد، فرض شود، در این صورت هر یک از اعضاي بدن زن، تکلیف مستقلی دارد که براي آن امتثال و عصیانی
قابل تصور است. براین اساس، یک تکلیف، پوشیدن سر است، یک تکلیف پوشیدن سینه است، یک تکلیف پوشیدن پشت بدن
است و... مانند اینکه تکلیف شود که" دانشمندان را احترام کن، " این تکلیف به وجوب احترام همه عالمان، تجزیه و منحل می
شود: جمله" شراب ننوش " نیز یک نهی است که به تحریم همه قطرات، شراب تجزیه میگردد. با توجه به فرض هاي سه گانه، اگر
در تکلیف پوشش، بدن به عنوان یک" کل- " یعنی فرض اول- در نظر گرفته شود، اشکالی که مطرح شد، وارد است؛ زیرا
تکلیف، معلوم است و با بازماندن هر یک از اندام زن، این شک پدید می آید که آیا به تکلیف عمل شد یا خیر. در این حالت،
قاعده اَصالت اشتغال، جاري می شود. و اگر تکلیف از قبیل یک کل در مصداق وسیع و مصداق محدود باشد، یا از قبیل تکلیفی
که به چند تکلیف خردتر، تفسیم میگردد- فرض دوم و سوم- قاعده برائت، مصداق می یابد؛ زیرا برمبناي هر یک از این دو فرض،
مسأله از مواردي است که داراي یک طرفِ حدّاقل، و یک طرفِ حداکثر است. در اینجا، حداقل، مبنا قرار میگیرد و در مورد
حداکثر، بدون هیچ اشکالی، قاعده برائت، جاري میگردد. این مسأله، شبیه به آن است که فردي بداند، مقداري بدهکار است که
مقدار متیقن آن هشت هزار تومان است ولی شک دارد که شاید ده هزار تومان باشد؛ در اینجا، هشت هزار تومان، معلوم و دو هزار
تومان، مشکوك است. شک در دو هزار تومان، شک در اصل تکلیف است و مصداق برائت، واقع می شود. در محل بحث ما، زن
می داند که پوشاندن اندامی از بدنش واجب است اما شک دارد که این تکلیف، دست و صورت را نیز دربرمیگیرد یا خیر؟ وقتی
چنین حالتی پدید آید، قاعده برائت را بی هیچ اشکالی باید، به کار بست.
چکیده بحث
از آنچه گذشت، می توان نتیجه گرفت که مقتضاي اصل عملی- استصحاب و برائت- همانا مشروعیت بازگذاشتن چهره، دست و
پاست: البته این در صورتی است که دلیلی اجتهادي ازکتاب و سنت و اجماع، بر وجوب پوشاندن اعضاي مذکور، دلالت نکند.
اینک به طرح و شرح ادله مسأله می پردازیم.
فصل دوم: دلیل کتاب (قرآ ن)
اشاره
خداي متعال درکتاب کریم خود می فرماید: وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُ ضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلایُبدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا ما ظَهَرَ
مِنْها، وَلْیَضرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَلایبدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا لِبُعولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْآباءِ، بُعُولَتِهِنَّ اَوْ أَبْنائِهِنَّ اَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ اوْ إِخْوانِهنَّ
أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْبَنیِ أَخَواتِهِنَّ أَوْنِسائِهِنَّ أَوْما مَلَکَتْ أَیمانُهُنَّ أَوِ التّابِعینَ غَیْرِ أُوْلِی الْاِرْبَۀِ مِنَ الرِّجالِ أَوِالطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُواعَلی
عَوْراتِ الِنّساءِ وَلایَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی الِله جَمیعاً أَیُّهَا المؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. ( 1) و به زنان مؤمن
بگو که چشمان خویش راببندند و شرمگاه خود رانگه دارند و زینتهاي خود راجز آن مقدارکه پیداست آشکار نکنند و مقنعه هاي
خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهاي خود را آشکار نکنند جز براي شوهر خود یا پدر خود یا پدرشوهر خود یا پسر شوهر خود
یا برادر خود یا پسر برادر خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن
ندارند یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی خبرند. و نیز چنان پاي بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند، دانسته شود. اي
. مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار کرد ید. 1. سوره نور/ مدنی: آیه 31
صفحه 38 از 114
سبب نزول
کلینی از محمد بن یحیی، از احمد بن محمد، از علی بن حکم، از سیف بن عمیرة، از سعد اِسکاف، از ابوجعفر علیه السّلام روایت
میکند که فرمود": یکی ازجوانان انصار با زنی ازاهالی مدینه روبرو شد؛ درآن زمان، زنان، مقنعه خود را پشت گوش می بستند،
جوان به زن که از روبرو می آمد، آن قدر نگا ه کرد که زن از مقابل او گذشت و رفت. جوان درحالی که همچنان از پشت سر، آن
زن را نگاه می کرد، وارد کوچه بنی فلان شد که ناگاه استخوان یا شیشه اي که دردیوار بود، صورت او را درید. وقتی زن رفت،
ناگاه متوجه شد که خون روي لباس و سینه اش ریخته است؟ با خود گقت، به خدا حتماً نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم
می روم و ماجرا را توضیح می دهم. جوان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم آمد، وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم
او را دید، پرسید: این چیست؟ جوان ماجرا را توضیح داد، جبرئیل دراین هنگام بر پیامبر چنین خواند: قلْ لِلْمُوْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ
اَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُو جَهُمْ، ذلِکَ اَزْکی لَهُمْ اِنّ الَله خَ بیرٌ بما یصنعون( 1) به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و
شرمگاه خود را نگه دارند. این برایشان پاکیزه تر است. زیرا خدا به کارهایی که می کنند آگاه است. " 1. سوره نور/ مدنی، آیه 30
روایت درکتاب الوسائل، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 104 ، ح 4 وکافی، ج 5، ص 521 ، ح 5 آمده است.
دو نکته درباوه واژه" زینت"
پیرامون لفظ" زینت" که در آیه شریفه آمده دو نکته را باید مورد توجّه قرار داد: اول: واژه" زینت " سه بار در آیه، تکرار شده
است. بار نخست، اطلاق دارد و با استثنا از خود" زینت، " همراه است": إلّا ما ظهر منها. "بار دوم نیز مطلق است و با استثناي نگاه
کننده همراه است": الّا لبعولتهن "... و بار سوم، در خصوص" زینت " پنهان است": مایخفین من زینتهن " که در مقابل": ما ظهر
- منها "قرار دارد. و مراد از آن، امري است که از زینت مخفی نیز، خاص تر است و آن" صداي زینت " است. زمخشري ( 467
538 ه) در این باره، نوشته است": زن براي آنکه معلوم شود خلخال دارد، پا یش را به زمین میکوفت وگفته اند که گاه نیز یک پا را
به پاي دیگر می زد تا معلوم شود دوخلخال دارد. زنان، پس ازآنکه از نشان دادن زیورآلات نهی شدند، از نشان دادن صداي
زیورآ لات خویش نیز نهی گشتند و از مجموع این دو نهی، برمی آید که نهی از نشان دادن محل زیورآلات، روشن تر و رساتر
است. (" 1) عبدالله بن احمد نسفی گفته است": زن هنگام را ه رفتن، گام بر زمین میکوبید تا طنین خلخالش، شنیده شود و معلوم
گردد که خلخال دارد، لذا از این کار نهی شد؛ چرا که شنیدن صداي زینت مانند نشان دادن زینت است؛ به همین جهت، صداي
زیورآلات را" وسواس "نامیده اند. ( 2) دوم: اطلاق واژه" زینت " به زیبایی هاي زن، یا صحیح است و یا غیرصحیح: اگر از نظر
لغوي استعمال لفظ" زینت " در مورد زیبایی هاي زن، استعمال حقیقی نباشد و این لفظ، در خصوص اشیایی- مانند زیورآلات و
لوازم آرایشی، لباس و...- که زن خود را با آن زینت میکند استعمال شده باشد، در آن صورت، اطلاق لفطِ" زینت " به زیبایی
هاي زن، در آیه شریفه، به اصطلاح، از باب" تعبیر حالّ و اراده محلّ " است. یعنی زیور آلات، لباس و... گفته شده است اما
مقصود محل قرارگرفتن اشیاء مزبور، یعنی دست و پا، گردن، سینه، گوشی و دیگر اندام بدن است. پرواضح است که جواز آشکار
نهادن سرمه، حنا و انگشتري، مستلزم نشان دادن چهره و دست است: لذا دلالت آیه بر جواز آشکار نهادن این اعضا و حرمت
2. مدارك التنزیل و حقایق التأویل، ج 2، ص .63 - 1.الکشاف، ج 3، صص 62 ( آشکار نهادن دیگر اعضا، دلالت التزامی است. ( 3
3. در تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1،ص 101 و مستدرك الوسایل، کتاب نکاح، ابواب مقدمات نکاح، باب 85 ، ج 3، روایتی .1132
را از امام باقرعلیه السّلام نقل کرده است که برمبناي آن، استعمال لفظ" زینت " به ریبایی هاي بدن، صحیح است؛ در قسمتی از
روایت چنین می خوانیم...". امّا زینتِ مَحرم، محل گردنبند است... و زینت زوج، تمام بدن است " در این روایت، محل زیور اَلات
صفحه 39 از 114
و تمام بدن، به عنوان" زینت " تعبیر شده است. شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 23 از قرطبی در تفسیر خود نقل می کند:
"زینت دو قسم است: اکتسابی و غیراکتسابی، غیراکتسابی مانند چهره که اساس رینت است و اکتسابی، هر عملی است که باعث
زیبا شدن خلقت گردد. "فخر رازي نیز در تفسیر کبیر از" قفال " نقل میکند که مراد از زینت در آیه مورد بحث، زیبایی هاي بدن
زن است". در مراد از" الّا ما ظهرمنها "میان مفسران، اختلاف نظر وجود دارد، گروهی زینت را به خِلقت زد حمل کرده اند "قفال
می گوید: معناي آیه این است که به استثناي آنچه به صور عادي از بدد انسان، آشکار است که در زن، مراد همان دست و صورت
است و در مرد، تمام دست و پا و صورت است. لذا به مردان امر شده تا مقدار غیرضروري را بپوشانند و در بازگذاشتن مقداري که
عادي است و ناگزیر باید باز باشد، آزاد هستند، زیرا قوانین اسلام، آسان، ملایم و متعادل است، و چون آشکار بودن دست و
صورت، به عنوان یک ضرورت، تلقی می شود، لذا جمله مفسران، اتفاق نظر دارند که این دو عضو، عورت نیستند. "اگر اطلاق
لفظ" زینت " به این زیبایی ها، به نحو حقیقی باشد- که بدون شک در مورد زیورآلات و لوازم آرایش زنانه، به نحو حقیقت
است- در آن صورت مستثنی إلّا ما ظهر منها، تمام زیبایی ها و زینت هاي افزوده را دربرمیگیرد و دلالت آیه،- در معناي اول از
استعمال واژه زینت- بر جواز بازگذاشتن چهره و دستها، دلالت مطابقی است. در معناي دوم از استعمال واژه زینت نیز که موارد
مجاز آشکار نهادن زینت براي نگاه کنندگان استثنا شده را معلوم می نماید، دلالت آیه بر جواز باز نهادن دست و چهره، دلالت
مطابقی است. معناي سوم، که نهی از پاکوفتن دارد، همراه با معناي دوم، دلالت مطابقی بر زیبایی هاي بدنی و زینت عارضی دارد.
اما شاید استلزام به این برداشت، مشکل باشد زیرا لفظ" زینت " در دو معنی، استعمال شده است. وشاید در مورد ادعاي دلالت آیه
برزیبایی ها، به نحومطابقی- در معناي سوم- چنین اشکال شود که ظاهر آیه- در این مورد- در نظر داشتن خصوصِ زیورآلات
(زینت عارضی) است. زیرا در بیان سبب نهی ازکوبیدن پا به زمین می فرماید": لیعلم مایخفین "... که مراد از آنچه مخفی می
دارند، خلخالهایی است که زینت عارضی، محسوب می شوند (از خوانندگان محترم می خواهیم که) در این نکته، تأمل بیشتري
کنند).
اقسام زینت
بر فرض درستی این برداشت که مراد از" زینت " همان زیبایی هاي جسمانی است?، است " در این روایت، محل زیور اَلات و تمام
بدن، به عنوان" زینت " تعبیر شده است. شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 23 از قرطبی در تفسیر خود نقل می کند": زینت
دو قسم است: اکتسابی و غیراکتسابی، غیراکتسابی مانند چهره که اساس رینت است و اکتسابی، هر عملی است که باعث زیبا شدن
خلقت گردد. "فخر رازي نیز در تفسیر کبیر از" قفال " نقل میکند که مراد از زینت در آیه مورد بحث، زیبایی هاي بدن زن است.
"در مراد از" الّا ما ظهرمنها "میان مفسران، اختلاف نظر وجود دارد، گروهی زینت را به خِلقت زد حمل کرده اند "قفال می گوید:
معناي آیه این است که به استثناي آنچه به صور عادي از بدد انسان، آشکار است که در زن، مراد همان دست و صورت است و در
مرد، تمام دست و پا و صورت است. لذا به مردان امر شده تا مقدار غیرضروري را بپوشانند و در بازگذاشتن مقداري که عادي است
و ناگزیر باید باز باشد، آزاد هستند، زیرا قوانین اسلام، آسان، ملایم و متعادل است، و چون آشکار بودن دست و صورت، به عنوان
یک ضرورت، تلقی می شود، لذا جمله مفسران، این زینت بر حسب دلالت آیه به چند قسم، تقسیم میگردد: زینت از لحاظ آشکار
و پنهان بودن به دو قسمت، تقسیم می شود: زینت ظاهري و آشکار و زینت پوشیده و پنهان. زینت ظاهر، همان است که برخی از
مفسران در توضیح آن گفته اند": زینت ظا هر، آن است که به طورمعمول وطبیعی، ظاهر وآشکار است " و"اصل دراین مسأله،
ظهور است(" 1) اینگونه زینت ها را می توان در حالت اختیار به مردان نامحرمی که آیه، استثنا نفرموده، نشان داد. دلیل بر این قسم
زینت همان بخش از آیه است که می فرماید: ((الّا ما ظهر منها. "زینت پنهان (باطنی) به هر زینتی غیر از زینت هاي ظاهر، اطلاق
صفحه 40 از 114
( میگردد: طبرسی در مجمع البیان، چنین توضیح می دهد": زینت خفی یعنی... آنچه که در نماز، بازگذاشتن آن، جا یز نیست. (" 2
این دسته از زینت ها را نمی توان در صورت اختیار به غیر از مواردي که استثناء شده است، آشکار ساخت. زیرا بازگذاشتن اعضاي
مذکور، در صورت اختیار براي مردان نامحرم، حرام و غیرمجاز است. آیه شریفه در سه موضع، بر این قسم" زینت " دلالت دارد:
موضع نخست- از جمله" إلّا ما ظهر منها "برمی آید که برخی از زینت ها، آشکار نیستند، والّا استثنا کردن، صحیح به نظر نمی
رسد. موضع دوم- تعبیر" ولا یبدین زینتهنّ الّا لبعولتهنّ "... چون به طور مطلق به کار رفته است شامل زینت هاي پنهان نیز میگردد.
موضع سوم- این سخن الهی": لیعلم ما یخفین من زینتهنّ، " به صراحت، بر زینت هاي مخفی، دلالت دارد تقسیم دیگر" زینت " از
حیث ذاتی یا عارضی بودن است که بر این مبنا"، زینت " دو قسم است: ذاتی و عارضی". زینت ذاتی " همان زیبایی هاي بدن
. 2. مجمع البیان، ج 3، ص 217 .1131 ، است که برخی از آنها را طبق سخن الهی" الّا ما 1. الکشاف، ج 3، ص 61 و نسفی، ج 2
ظهر منها "می توان با اختیار در مقابل مردان بیگانه، آشکارگذاشت و برخی دیگر را، که همان زیبایی هایی است که به طور طبیعی
آشکار نیست، نمی توان آشکارکرد". زینت عارضی "به زیبایی هاي غیرطبیعی و جسمانی اطلاق میگردد: سرمه، حناء، گونه هایی
از لباس، اقسام جواهرات و زیورآلات"، زینت عارضی " به شمار می آیند: بخشی از این زینت ها را با اختیار می توان در مقابل
مردان نامحرم، آشکارگذاشت و بخشی دیگر را نمی توان آشکار نمود مگر در مقابل آنانکه، آیه، استثنا کرده است. از آیه شریفه،
تقسیم دیگري نیز به اعتبار نگاه کنندگان، قابل تصور است: در این زمینه، از امام باقرعلیه السّلام روایت است که: الزینۀ الظاهرة:
الثیاب والکحل والخاتم و خضاب الکفّ والسوار والزینۀ ثلاث: زینۀ للناس و زینۀ للمحرم و زینۀ للزوج؛ فأما زینۀ الناس فقد ذکرناها
وأما زینۀ المحرم فوضع القلادة فا فوقها والدملج فا دونه والخلخال و ما اسفل منه و أما زینۀ الزوج فالجسد کلّه. ( 1) زینت ظاهر:
لباس، سرمه، انگشتري، رنگ کذاشتن کف دست و النگو است. و زینت سه گونه دارد: زینت براي مردم، زینت براي مَحرم و زینت
براي همسر؛ زینت براي مردم را ذکرکردیم. اما زینتِ مَحرم، محل گردنبند و بالاتر از آن و محل دستبند و پایین تر از آن و محل
خلخال و پایین از آن است. اما زینت همسر تمام بدن است. 1. تفسیر علی بن ابراهیم؛ ج 1؛ ص 101 مستدرك الوسا یل، کتاب
. النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 85 ، ح 3
( مفهوم شنا سی آیه ( 2
اشاره
آیه کریمه، حکم زنان را از نظر لباس و آشکار نهادن بدن و قسمتی از اعضا، در دو حوزه، مطرح نموده است: اول- زندگی
عمومی و حضور در جامعه و مشارکت در فعالیت هاي اجتماعی. دوم- خانواده و رابطه با همسر از یک سو و سایر افراد محرم در
خانواده از سوي دیگر. 2". مفهوم شناسی " ترجمه" فقه الآیه " است که در اینجا به معناي شناختن، استعمال شده است. نظیر این
استعمال درباره زبان شناسی نیز به کارمی رود. فقه اللغه. (مترجم)
حوزه اول: جامعه و زندگی اجتماعی
اشاره
در حوزه اول، خداوند متعال، تکلیف زن را از حیث پوشش و شیوه ظاهر شدن در خارج از منزل و آن مقدار از بدن راکه می تواند
صفحه 41 از 114
آشکار بنهد، در فقرات زیر از آیه شریفه، روشن فرموده است: وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُ ضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فرُوجَهُنَّ وَلایُبدینَ
زینَتَهُنَّ الّا ما ظَهَرَ مِنْها وَلْیَفْرِبْن بِخُمرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَلایُبْدِیْنَ زینَتَهُنَّ... وَلایَضرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتهِنَّ... شارع
مقدس، در این زمینه، رابطه زن را با جامعه از آن حیث که انسان و زن است، مورد توجه قرار داده است؛ به همین جهت به زن،
اجازه نمی دهد تا اندام زنانه و جنسی خود را در مقابل مردان نامحرم، آشکارگرداند؛ بر این اساس، باید زنان، چشمان خود را به
خاطر حفظ امنیت، حیا و دوري از ابتذال، کنترل کنند؛ باید شرمگاه خود را از نگاه دیگران، دور بدارند که حفظ آن از زنا به طریق
اولی، واجب خواهد بود.... از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمود: کل شیء فی القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا
إلاهذه الآیۀ فإنّها من النظر. ( 1) هرگاه در قرآن، سخن از حفظ شرمگاه است، مراد، حفظ آن از زنا می باشد مگر این آیه که مراد از
حفظ شرمگاه، حفظ آن از نگاه است. بر مبناي این آیه، زنان نباید بدن و زینت هاي خود را، در غیر از حالت ضرورت،
آشکارکنند؛ البته بدون آنکه رعایت این امر، موجب تعطیل یا اختلال در رابطه عملی آنان با اجتماع و فعالیتهاي ایشان با نیازهاي
مختص به جامعه، گردد. در این زمینه، تأکید شده است که زنان، باید سروگردن و سینه را که در جاهلیت، پوشاندن آنها متعارف
نبوده است بپوشانند و از جلب توجه دیگران نسبت به زیورآلات که به پاي خویش بسته اند، اجتناب نمایند: ... وَلْیضرِبْنَ بخمُرِهِنَّ
عَلی جُبُوبِهِنَّ وَلا یُبْدینَ زینَتَهنَّ..... وَلایَضرِبْنَ بِأَرْجلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یخفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ. 1 وسایل الشیعۀ، کتاب الجهاد، ابواب جهاد
النفس، باب دوم، حدیث اول، این حدیت طولانی است وبه واسطه وجود برخی اشخاص نامعتبر در سلسله راویان آن، حدیث.
ضعیف محسوب می سود (مؤلف). در ابتداي این بحث، پیرامون نوع لباس زنان در دوران جاهلیت و عادت آنان مبنی بر انجام
حرکاتی که نشان دهنده زیورآلات آنان باشد، توضیح دادیم. از جمله ((... ولایضربن بأرجلهن...)) می توان چنین استفاده کرد که
هر اقدامی که سبب جلب توجه مردان نامحرم به جنبه زنانگی زن شود و باعث نگاه شهوت آمیزگردد، حرام است. اعمالی مانند:
آرایش تحریک کننده، لباسهاي تنگ و چسبان استعمال عطرهاي تند یا عطرهاي محرك ویژه زنان، از مصادیق این امر، شمرده می
شود، زیرا همان ملاك و معیاري که در حرمت تکان دادن خلخال- یعنی جلب توجه- وجود دارد، در این موارد نیز دیده می شود.
کما اینکه در روایت مربوط به شأن نزول آیه، رابطه میان حکم شرعی پوشش با ویژگی زنانگی جنس مونث، بیان می شود: مطابق
آن روایت، می توان استنباط کرد که حکم پوشش (حجاب) براي آن تشریع شده تا از مبنا و معیار قرارگرفتن بُعد جنسی زن به
عنوان انگیزه حضور در اجتماع جلوگیري شود و به جاي آن، برجنبه مشترك انسانی زن و مرد تأکید و تمرکز شود. و مبناي رابطه
زن با اجتماع و فعالیت هاي اجتماعی، جنبه انسالی او باشد. مجموع آیات مربوط به رابطه زن با اجتماع، بر نکته فوق تأکید دارد و
بیانگر این حقیقت است که شارع، تا حد امکان بر مخفی ماندن جنبه هاي جنسی زن در روابط اجتماعی، بسیار اصرار دارد، تا از
این طریق ذهنیت جنسی پردازانه از زن را در اجتماع، کاهش دهد. علاوه بر آیه مورد بحث- که در سوره نور قرار دارد- دو آیه
دیگر در این زمینه، قابل توجه اند: 1- قُلْ لِلمُؤمنین یَغَضوا مِنْ ابْصارِهِمْ وَ یَخْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لهم، انَّ الَله خَبیر بِما یَصْنَعُونَ.
1) به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند وشرمگاه خود را نگه دارند، این 1. سوره نور/ مدنی:آیه 30 بر ایشان پاکیزه تر )
است زیرا خدا به کارهاي که میکنند آگاه است. 2- یا ایُّهَا النَّبِیُّ قُل لِاَزْواجِکَ وَ نِساءِالمؤمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلأبِیبِهِنَّ، ذلِکَ
أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْنَ وَکانَ الُله غَفُوراً رَحیماً. ( 1) اي پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادر خود را بر خود فرو
پوشند، این مناسب تو است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خد ا آمرزنده و مهربان است. آیه فوق، هم در مورد زنان
پیامبر است و هم در مورد دیگر زنان مسلمان. مفسران و فقیهان، تأکید دارند که": نهی زنان از آشکار ساختن زینت خود و نهی
مردان از نگاه به زینت زن، تنها بدان سبب است که زینت و آشکارکردن، آن و نگاه بدان، زمینه ساز فساد و تحریک شهوت و فتنه
انگیزي است ("... 2) این توضیحات، نشان می دهد که مراد از" مستثنی " در آیه": ولایبدین زینْتهن إلّا ما ظهر منها "قسمتی از بدن
است که بازگذاشتن و آشکار نهادن آن به زندگی عملی در اجتماع، ارتباط پیدا میکند؛ همان قسمتی که- غالباً- جذابیت هاي
صفحه 42 از 114
جنسی ندارد تا سبب گردد زن در عرصه تعامل اجتماعی و رابطه کاري، از آن حیث که زن است، مورد توجّه قرار بگیرد نه از آن
حیث که انسان است؛ از این رو شارع، آشکار نهادن این قسمت از بدن را در مقابل نگاه نامحرم، جایز شمرده است والا در صورت
نبودن نامحرم یا بی خبري از حضور او، وجهی براي فرمان به پوشیدن سینه و دیگر اعضاي بدن، وجود ندارد کما اینکه در این
2. کتاب" بیان السعادة فی . صورت، نهی از آشکار ساختنِ زینت هاي پنهان نیز، بی مورد می شود. 1. سوره احزاب/ مدنی: آیه 59
. مقامات العبادة، "نوشته سلطان محمد جنابذي، ج 3، ص 115 و التفسیر الکبیر، ابن تیمیه، ج 5، ص 346 و 351
نقدي بر ملاك یا علت حکم
در اینجا ممکن است کسی به علت حکم (ملاك) و مقتضیات آن، چنین اشکال کند: صورت زن یکی از بارزترین مظاهر جمال و
جذابیت اوست: و زیبایی صورت یکی از مهمترین محرکات جنسی به شمار می آید؛ لذا اگر شارع، در رابطه زن با اجتماع، جنبه
انسان بودن زن را لحاظ کرده است نه جنبه زن بودن انسان را، باید از طریق امر به پوشاندن چهره، زمینه شیفتگی ها، کشش ها و
فسادهاي جنسی را از بین می برد تا جامعه را از فتنه حفظ کند و رابطه زن با جامعه، در چارچوب انسان بودن او، باقی بماند و از
تمام مظاهر زن بودن او، به عنوان موضوعی براي کامیابی هاي جنسی، حذر شود.
پاسخ نقد
در جواب باید گفت. اولًا- به اعتقاد ما اگر زن از آرایش چهره خودداري کند و در نحوه معاشرت و سخن گفتن، با متانت باشد
ودیگر اندام خود را نیز بپوشاند، نمی توان گفت: چهره زن، فتنه انگیز و محرك جنسی است. و چون، در تحقق ملاك ضرورت
پوشش- یعنی فسادانگیزي- در مورد صورت، تردید وجود دارد، نمی توان حکم شرعی (پوشش) را درباره موردي مشکوك
(صورت) اثبات نمود. ثانیاً- در مواردي که علت یک حکم، بیان نشده است و دلیل لفظی بر نادرستی آنچه علت و ملاك حکم
فرض شده است، وجود دارد، استنباط حکم شرعی از چنین ملاك (علّت حدسی) بسیار دشوار و نادرست است، بلکه شدیداً از آن،
منع شده است؛ در بحث حاضر برمبناي دلیل لفظی ازکتاب و سنت، پوشاندن دست و چهره، واجب نیست. لذا دیگر نمی توان با
تمسک به علّتی که خود، حدس زده ایم، برخلاف نصّ (گفته صریح شارع)، حکم کرد و نصّ را کنار نهاد. ثالثاً- محل بحث ما از
موارد و مصادیق" اباحه اقتضایی (" 1) است: لذا آنچه شرعاً ثابت می باشد آن است که: بازگذاشتن چهره، جایز است و پوشاندن
آن، واجب نیست. البته نه آن که بازگذاشتن واجب باشد؛ لذا زن هرگاه خواست می تواند صورتش را بپوشاند، بلکه اگر شرایط
زندگی او را به حضور در اجتماع، وادار نسازد. بهتر آن است که چنین کند. 1. اباحه در لغت به معناي مباح شمردن است. هرگاه
کاري واجب حرام، مستحب و یا مکروه باشد آن را مباح میگوییم یعنی انجام دادن و انجام ندادن آن آزاد است حال ممکن است
یک امر مباح مانند بازگذاشتن صورت را تصور کرد که به واسطه شرایط حاکم بر زندگی جمعی، انسان ناگزیر از انجام این کار
است هر چند شرعاً بازگداشتن صورت واجب نیست این حالت را اصطلاحاً" اباحش اقتضایی " می نامد (مترجم) شاید براي
پوشاندن صورت، مصالحی تصور شود، امّا بی تردید مصالحی که اقتضا میکند صورت زن، باز باشد به مراتب بیشتر و مهمتر است.
زیرا پوشش حجاب کامل و کنارگذاشتن کامل زن از جامعه، سبب می شود تا زن از اقدام به هرگونه فعالیت اجتماعی فردي و
عمومی، ناتوان گردد و زیان مفسده کنارگذاشتن زن از فعالیت در اجتماع و فلج ساختن فعالیت هاي او، بسیار بیشتر از آن است که
چهره او باز باشد، امّا دیگر اندام او پوشیده و تمام قیود پیشگیري کننده در نگاه و رفتار، رعایت شود، به گونه اي که تقریباً امکان
هرگونه فتنه انگیزي و فساد- به خاطر باز بودن چهره- از میان برود. در آیه شریفه، آشکار نهادن زینت از سوي زن در برابر نامحرم،
حرام شمرده شده است، اما برخی زینت ها از این حکم، مستثنی گردیده. نکته جالب توجه این است که، آیه نمیگوید که نشان
صفحه 43 از 114
دادن زینت به چه کسانی، حرام است، چرا که وقتی معلوم شد، آشکار نهادن زینت، در مقابل چه کسانی آزاد است، به قرینه می
توان دریافت که به غیر از موارد ذکر شده آشکارکردن زینت براي همه مردان نامحرم، حرمت دارد. از این رو در آیه شریفه تنها به
ذکرزینت هاي قابل آشکار نهادن، بسنده می شود. و چون کسی که حرمت به او مربوط می شود، ذکر نشده است، استعمال" لام"
متعدي نیز مناسب نبوده است. زیرا اگر کسانی که آشکارکردن زینت در مقابلشان حرام است، ذکر می شدند"، لام " متعدي نیز
آورده می شد: یعنی به جاي آن که در آیه گفته شود": ولا یبدین زینتهنّ الّا ما ظهر منها، "باید مثلًا گفته می شد": ولایبدین
زینتهنّ للرجال الاجانب إلّا ما ظهر منها"
مفهموم زینت و زینت مستنَنی
بنابر نظریه مشهور میان مفسران- که بسیاري از فقیهان نیز آن را پذیرفته اند و بلکه شاید همین نظر در میان فقیهان، مشهور باشد-
مقصود از" زینت مستثنی، " صورت، دست و پا است. یعنی اعضاي مذکور اعضایی است که می توان در مقابل نامحرمان،
آشکارگذاشت. در پرتو، روایات تفسیري از ظاهر آیه نیز همین معنی برداشت می شود. افراد نادري از علما، گردن وگودي گلو را
نیز بر این اندام، افزوده اند: گذشته از این اندام، مابقی اعضا"، مستثنی منه " آیه را تشکیل می دهد و آشکار نهادن آن براي زن در
مقابل نامحرمان، حرام است. محمد بن جریر طبري (م 310 ه) در این باره نوشته است... ": آن دو، دوگونه زینت است که یکی
مخفی است مانند خلخال، دستبند، گوشواره و گردنبند و دیگري زینت آشکاراست که در مقصود ازآن، اختلاف نظر وجود دارد...
نزدیک ترین نظرات به حقیقت آن است که مقصود از زینت آشکار، چهره و دست است. واگر چنین باشد در آن صورت، سُرمه،
انگشتري، گوشواره و خضاب نیز، همین حکم را خواهد داشت... چرا ا ین نظراز نظرات دیگر، صحیح تراست؟ زیرا به اجماع
واتقاق همگان، هر مرد نمازگزار، وظیفه دارد شرمگاه خود را در هنگام نماز بپوشاند و هر زن نمازگزار نیز باید چهره و دست
هایش را در نماز بازگذارد ودیگر اعضاي خود را بپوشاند.البته از پیامبرصلی الله علیه و اله و سلّم روا یت است که؛ زن می تواند
نیمی از ساعد دست رانیز، با ز بگذارد. آنچه ذکرکردیم، به اجماع از همه نقل شده است لذا می توان ازآن دریافت که زن نیز می
تواند آن مقداراز بدنش راکه شرمگاه، محسوب نمی شود- مانند مردان- آشکار بگذارد. زیر آشکار نهادن اعضا یی که شرمگاه،
شمرده نشوند، حرام نیست و اگر با زنهادن اعضاي مذکور، براي زن مجا ز با شد، معلوم می شود که اعضاي یاد شده در آیه" إلّا ما
538 ) در این باره نوشته است": زینت، چیزي - ظهر منها"، "مستثنی" است. زیرا این اعضا، آشکار می باشند. ( 1) زمخشري ( 467
است مانند زیورآلات، شرمه و خضاب که زن خود را با آن، تزیین می نماید؛ لذا آشکا ر نهادن زینت ها یی، ما نند انگشتري،
حلقه، سُرمه و خضاب در مقا بل نا محرمان، حرام است. و زینت ها یی از قبیل: دستبند، خلخال، گردنبند، تاج، گوشواره و امثال
اینها را، تنها براي کسانی که ذکر شده اند، می توان آشکار ساخت: علّت آ ن که نامی از محل قرارگرفتن زینت ها در بدن، به میان
نیامده آن است که بر پوشش، نها یت تاکید، صورت گرفته باشد. زیر این زینت ها در مواضعی از بدن- یعنی ساق، ساعد، با زو،
گردن، سینه وگوش- قرار دارند که بدون زینت نمیتوان به آنها نگاه کرد. لذا وقتی آیه ازآشکارکردن خود زینت نهی میکند درمی
یابیم که هرگاه نگاه به این زینت ها به خاطر قرارگرفتن در موضع خاصی از بدن، حلال نباشد- در صورتی که دیدن این 1. جامع
120 ، چ دوم، 1954 م، البابی الحلبی، مصر. زینت ها جداي از بدن، حلال است- نگاه - البیان فی تفسیر القرآن، ج 18 ، صص 117
به محل این زینت ها، قطعاً منع و حرمت بیشتري دارد و شاهدي است بر آن که زنان، حق دارند در پوشاندن زینت ها، احتیاط کنند
وازکشف آن بپرهیزند. اگر بپرسید: مرد از محل زینت کجاست؟ تمام عضو است یا صرفاً محل قرارگرفتن پاسخ می دهیم: صحیح
آن است که تمام عضو، مورد نظر قرار دارد. کما ا ینکه در مورد محل زینت هاي مخفی چنین تقسیر شده است؛ ودرمورد زینت
ظاهر نیز همین حکم، صادق است و آشکار نهادن چهره، ابرو، گونه، دست و پا که محل استفاده از سُرمه، خضاب، انگشتري و
صفحه 44 از 114
حلقه هستند، اشکال ندارد. اگر بپرسید: چرا در مورد زینت ظاهري، به طور مطلق، اجازه داده شده است؟ میگوییم: زیرا پوشاندن
اعضاي مذکور، باعث زحمت و مشقت استآ زیرا زن، به ناچارباید اشیا یی را با دست بردا رد ودرمواردي ازقبیل شهادت، محاکمه،
نکاح با ید چهرها ش باز باشد و هنگام عبور و مرور در معابر ناگزیر پاها یش- خصوصاً زنان تنگدست- پیدا می شود. وا ین است
( معناي": الّا ما ظهر منها "یعنی آنچه که عادت و فطرت، به ظاهر وآشکار بودن آ ن، صحّه میگذا رد وقاعدتاً با ید باز باشد ("... 1
نکات فوق با اندکی اختلاف، در تفسیر نسفی نیز به چشم می خورد. ( 2) و جنابذي در این زمینه می نویسد": بنابرایئ، اگر بیم
لذت جوس و فریفته شدن برود،آشکار نهادن دست و صورت و زینتهایشان و هم نگاه به آ نها اشکال دارد، اما در غیرا ین صورت
نه آ شکارنهادن ونه نگاه کردن، هیچ یک اشکالی ندا رد... اختلافی که درمیان روا یات، به چشم می خورد به سبب تفاوت حالت
ها واشخاص از حیث احساس لذّت یا. عدم احساس لذّت و حرمت یا عدم حرمت وامکان یا عدم امکان خودداري است. به امام
2. مدارك التنزیل . محمد باقر علیه السّلام منسوب است که فرمود: لباس، سُرمه، انگشتري، خضاب کف 1. الکشاف، ج 3، ص 61
و حقائق التأویل، عبدالله بن احمد نسفی، ج 2، ص 1131 . دست و انگشتري زینت ظاهري است. و زینت، سه گونه است: زینت براي
مردم، زینت براي محرم و زینت براي همسر،اما زینت براي مردم، همان است که ذکرکردیم و زینت براي محرم، محل گردنبند به
بالا، محل حلقه به پا یین ومحل خلخال به پا است و زینت براي همسر، تمام بدن است. (" 1) از ظاهر سخن سید هاشم بحرانی نیز
برمی آید که وي در معناي" زینت ظاهري " همین قول را برگزیده است. زیرا در تفسیر آیه شریفه، روایاتی را به همین مضمون از
ائمه معصومین علیهم السّلام ، نقل کرده است: در این روایات، گاهی زینت ظاهري به معناي صورت و دست و پا، وگاهی به معناي
سرمه و انگشتري و زمانی انگشتري و مشک و زمان دیگري، لباس، سرمه، انگشتري، حنا بستن دست و دستبند، گرفته شده است.
نکاتی که بیان کردیم، به رابطه زن با اجتماع، از آن جهت که زن یک انسان است، مربوط می شد. حوزه دیگر، رابطه زن با
116 - خانواده است که ذیلًا بدان می پردازیم. 1. بیان السعاده فی مقامات العباده، سلطان بن محمد جنابذي، ج 3، صص 151
حوزه دوم: خانواده
اما از حیث رابطه زن با خانواده و ارتباط او با همسر و دیگر محارم و اتباع آنان، می توان از مجموع ادله شرعی درکتاب و سنت،
چنین استنباط نمود که شارع مقدس، خواسته است تا زندگی زن از لحاظ سازگاري با طبیعت و آفرینش انسانی- زنانه او و نیازها
عملی- عاطفی وي در درون خانواده، کاملًا طبیعی باشد. در تشریع قوانین مربوط به درون خانواده، به انگیزه هاي زنانه زن مبنی بر
زینت دوستی و علاقه به اظهار زینت، پاسخ مثبت داده می شود بدون آنکه انسانیت او مورد تحقیر، قرار بگیرد. زن در خانواده-
خارج از چارچوب همسر و روابط زناشویی- مانند زن در حیات اجتماعی، یک انسان به شمار می آید و در پوشاندن بدن و زینت
خود، قید و بند کمتري دارد، زیرا انگیزه هاي لذت جویی، فتنه و فساد در این چارچوب، کمتر از حوزه مواجهه زن با مردان نامحرم
است. لذا شرع به زن اجازه می دهد تا قسمت هایی از بدن و زینت هاي خود را در مقابل محارم و اتباع آنان، آشکار بگذارد که
آشکار نهادن آنها را در برابر مردان بیگانه، جایز نمی داند؛ البته تمام افراد محرم نیز در یک سطح قرار ندارند و سنّت شریف حدود
آشکار نهادن بدن را نسبت به هر یک از آنها، به تفصیل بیان کرده است. شارع، در حوزه روابط زناشویی، تمام قید و بندها را
برداشته است، زیرا شارع، ملاحظه این حقیقت را نموده است که زن" تنها جفت شوهر خود "و مرد" تنها جفت زن خود "می باشد،
لذا تمام قیود رابطه جسمانی را از حیث نگاه، لمس وکامجویی از میان برداشته است. از این رو، رابطه جسمانی زن و شوهر، تابع
هیچ قید و بندي نیست. آیه شریفه: ... وَلا یُبدینَ زِینَتَهُنَّ إلّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوآباءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْأَبْنائِهِنَّ اَوْاَبْناءِ بُعُولَتِهنَّ اَوْ إخْوانِهِنَّ اَوْ
بَنی اخْوانِهِنَّ اَوْبَنی اخَ واتِهِنَّ اَوْنِسائِهنَّ أَوْمامَلَکَتْ أَیْما نُهُنَّ أَوِالتّابِعینَ غَیْرِ اُوْلیِ الْإرْبَۀِ مِنَ الرِّجالِ اَوِالطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی
صفحه 45 از 114
عَوْراتِ النِّساءِ... ( 1) ... و زینت و آرایش خود جز آنچه قهراً ظاهر می شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و دوش به مقنعه
بپوشانند و زینت و جمال خود را جز براي شوهران خود و پدران شوهر و پسر ان خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر
و خواهران خود و زنان خودي (یعنی زنان مسلمه) وکنیزان ملکی خویش و اتباع (خانواده اي که رغبت به زنان ندارند) و از زن و
مرد یا طفلی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند، آشکار نسازند. آیه فوق در زمینه لباس، شکل ظاهر شدن زن در درون
خانواده و رویکرد تشریعی کلی در این حوزه است؛ جزییات مسأله نیز در سنّت مطهر، به تفصیل بیان شده است. در نگاه به این آیه
و درك مفهوم آن، باید برمبنایی که در ادله شرعی دیگر، درکتاب و سنت، بیان کردیم رفتار نمود. خداوند متعال در این قسمت از
آیه، آشکار نهادن تمام زینت را براي زنان مباح، شمرده است و از شوهر آغاز میکند، زیرا تنها شوهر، با زن خود رابطه جنسی
دارد- کما اینکه زن چنین است- پس از شوهر، دیگر خویشاوندان محرم و اتباع آنان وکودکان ناممیّز، ذکر شده اند. 1. سوره نور/
31 . اگر بخواهیم، تنها بر مبناي آیه، حکم کنیم، از خود آیه چنین برمی آید که آشکار نهادن تمام بدن و تمام زینت ها براي تمام
افراد مذکور، جایز می باشد، درحالی که سنّت شریف، براي این حکم، تفصیل قایل است، بدین ترتیب که، آشکار نهادن تمام بدن
را، فقط براي شوهر مجاز می داند و بس؛ دیگر افراد محرم نیز، هر یک، حکم جداگانه اي دارند که در فقه آمده است. در این
بخش از آیه"، مستثنی منه " افراد بیگانه اند؛ افرادي که آشکار نهادن بدن در مقابلشان، اشکال دارد لذا از این میان، کسانی که
آشکار نهادن بدن در مقابلشان، جایز است " مستثنی " می شوند. در اینجا، آوردن حرف" لام " براي متعدٌي ساختن فعل-
"ولایبدین زینتهنّ الّا لبعولتهنّ- " برخلاف بخش قبلی آیه که در مورد نگاه کنندگان نبود، مناسبت دارد. زیرا در بخش قبل-
همانطورکه گفتیم- آوردن" لام متعدّي " ضرورتی نداشت.
چکیده بحث
از مجموع این توضیحات نتیجه میگیریم که: آیه شریفه، براي زن جایز می داند که برخی از اندام خود را، در حالت اختیار، مقابل
مردان نامحرم، باز بگذارد و تعبیر... " الّا ما ظهر منها "... دلالت بر این حقیقت دارد: در سنت شریف، حدود و میزان بازگذاشتن
اعضا نسبت به هر یک از موارد مذکور در آیه، با وجود اختلافی که در روایات هست، بیان گردیده است. و نظر برگزیده از میان
جمیع روایات، آن است که اعضاي مذکور عبارتند از صورت با توضیحی که خواهیم گفت، دست تا محل دستبند (مچ)و پا تا محل
خلخال (مچ)؛ بازگذاشتن این اعضا، خواه همراه با زیوراَلات باشند وخواه بدون زیوراَلات، جا یز و بلااشکلال است.
مقدار زینت (مستثنی)،
آیا برمبناي اطلاق آیه، می توان گفت که زینت صورت از پایین ترین مراتب (زینت پنهان) تا بالاترین مراتب (آرایش کامل) بلا
اشکال است؟ یا اَنکه باید به قدر متیقن که پایین ترین مرتبه است محدود ماند؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد که احتمال دوم، به
احتیاط نزدیکتر استآ زیرا اولًا: آرایش کامل، موجب تحریک و فتنه انگیزي در جامعه است و ثانیاً: از روابط زناشویی به شمار می
آید و ثالثاً: هیچ تأثیري در تسهیل رابطه زن با جامعه و مشارکت او در زندگی اجتماعی ندارد. وانگهی، همان ملاکی که در مورد
حرمت پاي کوفتن زنان جاهلی براي نشان دادن زیور خود، نقل کردیم در اینجا نیز وجود دارد. بحث در این زمینه، به بسط وتفصیل
بیشتري نیازمند است که اگر خداوند توفیق دهد در آینده، بدان خواهیم پرداخت. با این امید، اینک به ارائه و بررسی نظرات
مختلفی که پیرامون این موضوع، وجود دارد می پردازیم.
زینت"مستثنی"اختلاف آراء
صفحه 46 از 114
دیدگاه مفسران
محمد بن جریر طبري ( 310 ه) می نویسد: ... در مورد زینت" مستثنی " درآیه شریفه، اختلات نظر وجود دارد: (- به نظر برخی،
زینت" مستثنی، " لباس هاي رو، است؛ این قول ا ز عبدالله بن مسعود و دیگران روایت شده است. در روایت دیگري از عبدالله بن
مسعود، زینت ظاهري اختصاصاً به" رداء "اطلاق شده است. ابواسحاق درتأیید این نظریه، به آیه شریفه" یابَنیِ آدَمَ خُذُوا زیِنَتَکُمْ
عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ (" 1) استدلال میکند زیرا در آیه، مراد از زینت، لباس است. 4- گروهی دیگر اعتقاد دارند که: مراد از زینت
"مستثنی "زینت آشکار است یعنی زینتی که زن میتواند آشکار نماید مانند: سُرمه،انگشتري، دستبند وصورت "...همین برداشت،
ازاین عباس، سعید بن جبیر، عایشه، عطاء، قتادة، مجاهد وضحّاك، نقل شده است. 1 سوره اعراف/ 31 از میان فقیهان، فقیهی به نام
"اوزاعی "این نظر را برگرفته است؛ وابن زید گفته است: ا ین چنین میگویند و رأي مردم نیز همین است. باید اضافه کنیم که:
روایاتی درتفسیر این آیه کریمه ازائمه معصومین علیهم السّلام وارد است که همین معنی از آنها استفاده می شود. عا یشه وقتاده،
درتعیین حدود دست، روا یتی نقل کرده اند که مقدار این زینت را بیشتر از دست می داند. عا یشه، روا یت میکند که پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود": هرگاه زن، خود را پا کیزه ونظافت نماید، حلال نیست که جزصورت خویش و پا یین تر از این
را نشان دهد؛ آنگاه به اندازه یک کف دست بالاتراز مچ خود را نشان داد. "قتاده ازنبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روایت
نموده است": حلال نیست که زن دستش را آشکارکند مگرتا اینجا. ونصف ساعد را نشان داد. "باید بیفزایم که علامه حلّی
درتذکره نوشته است": مراد از دست، تنها کف آ ن نیست بلکه از نوك انگشتان تا ساعد را شامل می شود. شافعیان وجه دیگري را
3- فقیهان دیگري معتقدند که مقصود از زینت" مستثنی،" ( قبول دارند و آن اختصاص این حکم به کف دست و پاست. (" 1
صورت ولباس است. ( 2) به نظر می رسد که این نظر، همان نظر دوم باشد که با تعبیر دیگري بیان شده است و نمیتوان آن را
460 ه) درکتاب التبیان می نویسد": زینتی که آشکارنهادن آن نهی شده، دوگونه - نظرمستقلی به شمارآورد. شیخ طوسی ( 385
است: زینت ظاهري که ابن مسعود آن را لباس می داند... و ابراهیم میگوید: ظاهراً آنچه که آشکار نهادن آن، مباح است، فقط
لباس است؛ و ابن عباس- در روا یت دیگري- میگوید: آنچه که می توان آشکار نهاد عبارت است از: سُرمه، انگشتري، گونه ها و
خضاب کف دست؛ و قتاده میگوید: گونه ها، دستبند وانگشتري؛ و عطاء میگوید: دست و صورت؛ و حسن میگوید: 1.التذکرة،
1373 ه- 1954 م- البابی الحلبی، مصر. صورت ، 119 ، ط 2 - 2. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18 ، صص 117 ج 2، ص 573
ولباس. وگروهی دیگر میگویند: هر چیزکه شرمگاه نباشد میتوان آشکار نهاد و بنابراجماع، چهره ودست را چون درنماز میتوان
بازگذاشت لذا، شرمگاه نیستند؟ واحوط، نظرابن مسعود و پس ا ز آن، قول حسن است. (" 1) حافط ابن کثیر در تفسیر خود می
نویسد": یعنی زنان نباید چیزي از زینت خود را در مقابل نامحرمان، آشکار نمایند مگر آنچه که مخفی داشتن آن امکان ندارد."
ابن مسعود میگوید": مانند چین ولباس مراد ابن مسعود، مقنعه اي است که زنان عرب می پوشیدند و روي لباس را میگرفت. اما لبه
ها وچین هاي لباس پیدابود؛ به نظر وي، چون پوشا ندن این قسمت لباس امکان ندارد، لذا آشکار نهادن آن براي زن بلااشکال
است. " جلال الدین سیوطی نیز، در تفسیر الدرالمنثور، روایت میکند... ": از عکرمۀ درتقسیر" إلّا ما ظهر منها "نقل است که گفت:
مقصود، صورت وگودي گلوا ست. (" 2) آنچه دیگر مفسران، در این باره، نقل کرده اند، کم و بیش مانند سخن این بزرگان است
و تنها، از حیث اجمال وتفصیل و برخی نامگذاري ها، تفاوت میکند. با دقت در اقوال مفسران، می توان آن را در دو نظر، خلاصه
کرد: نظر اول- مراد از زینت استثنا شده- که پوشاندن آن، واجب نیست- فقط لباس است، لذا براي زن، جایز نیست که هیچ قسمتی
از بدن خویش را، از روي اختیار، در مقابل مردان نامحرم آشکارکند. نظر دوم- زینت استثنا شده، صورت و دست و پاست که در
صفحه 47 از 114
مورد مقدار آشکار نهادن دست و پا، قدري اختلاف نظر وجود دارد به این ترتیب که برخی مقدارکمتر و برخی مقدار بیشتري را
181 و طبري در التفسیر - 2. الدرالمنثور، ج 6، صص 180 .430 - مجاز دانسته اند. 1.التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، صص 424
. الکبیر، ج 18 ، ص 180
دیدگاه فقیهان
نظر فقیهان نیز، از آنچه مفسران گفته اند، فراتر نمی رود: نظریه اوّل: زینت استثنا شده، فقط لباس است؛ طبق این نظر، زن مجاز
است که فقط لباس خود را در مقابل نامحرمان، آشکار بگذارد، ولی بازگذاشتن هیچ یک از اعضاي بدن، شرعاً آزاد نیست. و با
تمسک به اطلاق موصول وصله آن- در آیه شریفه .... ماظهر...- می توان گفت: پوشیدن لباس زینت شده یا لباس چسبانی که
برخی از اندام زن را نشان می دهد، جایز است. این نظر، همانظورکه گفتیم، دیدگاه ابن مسعود و برخی دیگر است که از ظاهر
سخن شیخ طوسی در تفسیر التبیان و تقی الدین تیمیه در تفسیر کبیر خویش، نیز همین اعتقاد برمی آید. شیخ طوسی در این زمینه،
نوشته است": خداوند سبحان، زنان را دستورداد تا مقنعه بزنند براي آنکه شناخته شوند اما مورد آزار قرار نگیرند؛ این تعبیر، دلیل
برصحّت نطراوّل است. (" 1) و در تفسیرکبیر می نویسد": زنان مؤمنان به گونه اي مقنعه را از روي سر می بستند که تنها چشمها
یشان پیدا بود تا راه را ببینند و در حدیث صحیح آمده است که زن در حال احرام، نباید از نقاب و دستکش استفاده کند. از اینجا
معلوم می شود که نقاب و دستکش براي زنانی که محرم نیستند پسندیده است؛ و بر همین اساس پوشاندن چهره و دست به زنان
توصیه شود.(" 2) نظر فوق، نظر مشهوري است که از احمد بن حنبل نیز نقل شده است. برخی از اندیشمندان معاصر، مانند شیخ
محمد ناصرالدین البانی درکتاب" حجاب المرأة المسلمۀ فی الکتاب والسنۀ "همین نظر را برگرفته اند؛ وي درکتاب مزبور می
2 .430 - نویسد": در آیه شریفه... به وجوب پوشاندن کامل زینت ها و آشکار نکردن آنها در برابر 1. التبیان، ج 7، صص 424
التفسیر الکبیر، ابن تیمیه، ج 5، ص 434 . نامحرمان، تصریح شده است، مگر آنکه زینتی ناخواسته آشکار گردد که درآن صورت،
اگر به پوشاندن آن مبادرت کنند، موأخذه نمی شوند. (" 1) نویسنده یاد شده در پاسخ به کسانی که معتقدند، چهره و دست، استثنا
شده است، می نویسد": این نظر... قابل بحث است، زیر اگرچه به حکم واقع، غالباً چهره و دست، آشکار است، اما این امر، با قصد
مکلّف، صورت میگیرد. در حالی که ماگمان میکنیم، استثناي آیه، به آشکار نهادن اندامی که بدون قصد، آشکار شود، اختصاص
دارد. لذا چگونه می توان، آن را دلیلی بر آنچه از روي عمد واآگاهی آشکار می شود، به حساب آورد؟ تأمل کنید. (" 2) برداشت
فوق- مطابق نقل قرطبی- مورد قبول ابن عطیه نیز قرار دارد": به حکم الفاظ آیه، براي من چنین بردا شتی، پیدا شده است که زن
مأموراست تا هیچ یک از زینت هاي خود را آشکار نکرده و در پوشا ندن آن بکوشد. و استثنا، مربوط به اندامی است که به حکم
ضرورت حرکت یا اصلاح وضعیت، ناگزیر آشکا ر می گردد. لذا تعبیر"ظَهَرَ "درآیه شریفه، در مورد صورت، به خاطر ضرورتی
است که زنان را وادار به آشکارکردن آن می نما ید، از این رو، شرعاً، بلااشکال است. (" 3) این نظر، از سخنان برخی فقیهان امامیه
نیز، آشکارا استنباط می شود: این فقیهان، کسانی اند که تمام اندام زن را در حکم شرمگاه (عورت) می دانند و هیچ استثنایی براي
آن، قایل نیستند و یا آنکه، به وجوب پوشاندن تمام اندام به استثناي مواضع سجده، تصریح دارند؛ از دیدگاه این گروه، شرمگاه
(عورت) شمرده شدن تمام اندام زن، دلیل بر وجوب پوشاندن تمام اندام، محسوب می شود. ابوالصلاح حلبی در" الکافی " در
فصل" الساتر فی الصلوة "تصریح دارد که... ": شرط سوم: پوشش شرمگاه (عورت) شرط درستی نمازاست و شرمگاه مرد از
. 3. تفسیر قرطبی، ج 12 ، ص 229 . 2.. همان منبع، ص 24 . 1".المرأة المسلمۀ فی الکتاب والسنۀ، "محمد ناصرالدین البانی، ص 17
ناف تا زانوست ودر زن، تمام اندامثس شرمگاه است ("... 1) مقداد سیوري نیز همین رأي را برمیگزیند": امّا زن، تمام اندامش، به
صفحه 48 از 114
استثناي چهره، دست و پا، شرمگاه به شمار می آید. (" 2) سیدبن زهره حلبی در" غنیۀ الفروع " فصل" سترالعورة، "چنین نوشته
است": شرمگاه زنان، تمام بدن انهاست و باید پوشانده شود، مگر در مورد کنیزان که می توانند، سر خود را باز بگذارند. (" 3) و
ابن حمزه طوسی در" الوسیلۀ، "نظر خود را در این زمینه، چنین بیان کرده است": شرمگاه زنان، تمام بدن است و پوشاندن تمام
بدن، بر زن واجب است مگر مواضع سجود که در صورت آزاد و بالغ بودن زن، استثنا است. (" 4) علاءالدین حلبی در" اشارة
السبق " در باب پوشش زن، نظر خود را چنین می نویسد": تمام بدن زن، شرمگاه است، لذا برزن، پوشاندن تمام بدن، واجب است،
مگر قسمتی ازصورت ودست و پا؛ نماز زن نیز با ید با پوشش باشد("... 5) شاید دیدگاه و اعتقاد شیخ محمد بن ادریس حلی در
کتاب" السرائر "نیز همین باشد، زیرا چنین برداشتی از تعبیر او بعید به نظر نمی رسد": اما زن آزاد مسلمان، پوشیدن تمام سر و بدن
از سرتا قدم بر او واجب است و پوشاندن صورت، دست و پا، واجب نیست، هرچند اگر بپوشاند، با فضیلت تر خواهد بود؛ و
سزاوارتر، پوشا ندن تمام بدن به غیر از صورت است (" 6) نظر نظام الدین صهرشتی درکتاب" اصباح الشیعۀ "نیز قریب به همین
مضمون است. ( 7) صاحب کتاب" جواهر الکلام "شیخ محمد حسن نجفی در توضیح زینت" مستثنی- " 1.الکافی: ابواالصلاح
، 3.الغمۀ: ص 493 . 2. کنزالعرفان، مقداد سیوري حلّی: ج 1، ص 93 . حلبی، کتاب الصلوة، فصل" تعیین شروط الصلاة، "ص 493
ص 519 از چاپ سنگی، کتاب جوامع فقهی. 4.الوسیلۀ، ص 708 ، س 9، از منبع گذشته. 5.اشاره السبق، ص 120 ، س 20 ، از منبع
گذشته. 6.الینابیع الفقهیۀ، ج 4، السرائر، کتاب الصلاة. 7. الینابیع الفقهیۀ، ج 4، اصباح الشیعه کتاب الصلوة. که در آیه شریفه آمده-
همین نظر را برگزیده می نویسد": بعید نیست که مراد، لباس هاي رو باشد. (" 1) گذشته از استدلال فوق، برخی تصورکرده اند،
استدلال دیگري نیز در این زمینه، قابل طرح است و آن اینکه: مطابق برخی از احادیث و روایات، مرد نامحرم در صورتی که قصد
ازدواج داشته باشد می تواند به دست و چهره زن مورد نظر خود نگاه کند، لذا می توان گفت: در غیر این مورد و مساله شهادت
دادن- که آن هم روایت دارد- نگاه به دست و صورت زن نامحرم اشکال دارد- علامه حلی در قواعد الاحکام، این استدلال را
مورد تصریح قرار داده است- بنابراین، طبق روایات مذکور، نگاه اختیاري به غیر از آنچه گفته شد، مجاز نیست و این مستلزم آن
80 - است که هیچ قسمتی از بدن زن، به طور اختیاري در معرض نگاه نامحرم، قرار نگیرد. 1. جواهرالکلام، ج 29 ، صص 75
نقد استدلال
این نظریه، چند اشکال دارد: 1- به اقتضاي آنچه از متصل بودن استثنا، برداشت می شود، باید لباس را از زینت هایی شمرد که در
"مستثنی منه، " از آشکارکردن آن نهی شده است تا بتوان" مستثنی "را- که همان لباس باشد- از سنخ" مستثنی منه (" زینت) به
شمار آورد. و این سخن، بسیار بعید و بلکه ناممکن است؛ زیرا لباس نه در عرف و نه در لغت، زینت نامیده نمی شود و تخصیص
آن به برخی لباسهاي آراسته شده- که ممکن است ادعا شود، نام زینت بر آنها صدق میکند و برخی از خواص در پاره اي از
مناسبت ها از آنها، استفاده میکنند- تخصیص نادرستی است چراکه با تعبیر" ظهر "در آیه شریفه منافات دارد؛ این تعبیر، دلالت بر
آن دارد که" مستثنی " امري رایج و عمومی در میان مردم به شمار می رود و اختصاص به حالت یا افراد خاصی ندارد. بنابراین،
اگر" مستثنی"را، فقط لباس تفسیرکنیم، در دو مورد برخلاف ظاهر آیه، سخن گفته ایم: اول- در تعبیر" ماظهر "مقصود چیزي است
80 حالی که تفسیر" مستثنی " به لباس، مستلزم حمل این - که میان مردم، رایح و شایع است در 1. جواهرالکلام، ج 29 ، صص 75
تعبیر به مصادیق خاص وکمیاب آن است که برخلاف تعبیر ظاهري آیه است؛ علاوه بر این، براي تخصیص زدن به یک مفهوم عام
و مطلق، استفاده از واژه اي مانند" ما "در- ماظهر- شیوه نامقبول و نامعقول است. دوم- اگر استثنا را استثناي متصل بدانیم، دیگر
نمی توان گفت که مقصود از" ماظهر "همان است که در میان مردم، به طور مطلق، لباس شمرده می شود زیرا تفسیر" مستثنی " به
صفحه 49 از 114
مطلق لباس، مستلزم، منفصل شمردن استثنا است، نه متصل شمردن آن. 2- این احتمال با آیه شریفه" ولیضربن بخمرهنّ علی
جیوبهنّ(" 1)- که به پوشاندن سینه، تفسیر شده است- منافات دارد، زیرا مادامی که پوشاندن تمام بدن، از جمله صورت و دست،
واجب باشد دیگر وجهی و دلیلی براي ذکر وجوب پوشاندن سینه به طور جداگانه و خاص، وجود ندارد. شاید گفته شود: احتمال
دارد ذکر جداگانه پوشاندن سینه، به خاطر تحریک کنندگی خاص سینه باشد؛ اما این احتمال نیز قابل قبول نیست زیرا اندامهاي
- دیگري نیز به لحاظ جنسی، تحریک کنندگی دارد و مطابق این احتمال، آن اندام، نیز باید جداگانه ذکر می شد؛ تأمل کنید. 3
این احتمال، مستلزم آن است که سخن شارع حکیم و مقدس، لغو و بیهوده شمرده شود. زیرا طبق این برداشت از آیه، باید گفت:
خداوند متعال، توضیح واضحات داده وگفته است": زن می تواند لباس ظاهري خود را ظاهرکند "!در حالی که ما می دانیم وجود
سخنان لغو، درکلام شارع مقدس، محال است. شاید کسی ادعا کند:آیه، بیانگر استثنا شدن اندامی است که بدون قصد، آشکار
میگردند لذا نمی توان آن را دلیلی بر جواز بازگذاشتن عمدي و آگاهانه دست و صورت دانست. اما این ادعا، درست نیست، زیرا
معناي واضح و روشن کلمه" یُبْدینَ "در آیه کریمه، همانا قصد آشکارکردن است زیرا آشکارکردن، یک فعل ارادي است. لذا
"مستثنی، " 1. یعنی" و مقنعه هاي خود را تا گریبان، فروگذارند. " چیزي است که آشکار نهادن آن، اگاهانه و ارادي است؛ و اگر
مستثنی، اندامی بود که بدون قصد آشکار می شد، بهتر بود که به جاي عبارت " آشکارکردن " تعبیر" آشکار شدن " به کار می
رفت. ( 1) استدلال ابن تیمیه نیز، نادرست است، چرا که دلیل او بر مدعایش، دلالت ندارد. در مورد استدلال او- مبنی بر اینکه
زنان، مقنعه را به گونه اي می بستند که فقط چشمهایشان، معلوم باشد- باید گفت: این استدلال، دلالتی بر ادعاي او نمیکند زیرا،
مدّعا در اینجا وجوب بازگذاشتن صورت نیست تا این رفتار زنان را دلیل بر عدم وجوب آن به حساب آورد بلکه مدّعا، جواز
بازگذاشتن صورت و دست است که با رویه برخی از زنان مبنی بر پوشش صد درصد، هیچ منافاتی ندارد و بلکه، پوشش
صددرصد براي کسی که شرایط زندگی و اجتماعی او را ملزم به تماس با مردان بیگانه نکند ترجیح دارد و پسندیده به نظر می
رسد. و در مورد استدلال دیگر او- مبنی بر اینکه، نقاب و دستکش در میان زنانی که در حال احرام نیستند، پسندیده است- باید
پاسخ داد که پسندیده بودن نقاب و دستکش در میان لباسهاي زنانه، دلیلی بر وجوب استفاده از آنها نیست. و استدلال دیگر او-
مبنی بر اینکه تمام بدن زن، شرمگاه است- نیز مدعاي بی دلیلی است و بلکه دلیل داریم که دست و پا و چهره، شرمگاه نیستند؛ در
این باره، به طور مفصلی بحث خواهیم کرد. استدلال دیگر او- بر مبناي این که: سنّت دلالت بر جواز نگاه مرد به دست و صورت
زنی دارد که قصد ازدواج با او را دارد- از چند جهت فاقد دلالت بر مدعاي اوست: جهت اوّل- هیچ ملازمه اي میان عدم جواز
نگاه مرد به زن نامحرم و میان عدم جواز بازگذاشتن دست و صورت او وجود ندارد، بلکه این امکان وجود دارد که نگاه براي مرد،
حرام باشد اما بازگذاشتن براي زن، مجاز باشد و امکان دارد که نگاه مرد مجاز و بازگذاشتن از سوي زن، حرام باشد؛ تأملَ کنید.
جهت دوم- روایاتی که نگاه مرد به زن را در حالت خواستگاري و ازدواج، جایز 1. یعنی به جاي " یُبدین، " گفته می شد ":الآ ما
بدا منها. ("مترجم) می دانند، بیش از دست و صورت را مطرح میکنند؛ در برخی از آنها، نگاه به موي زن، و در برخی از آنها نگاه
به دیگر زیبایی هاي زن نیز، جایز شمرده شده است. لذا از این روایات، برنمی آید که نگاه مرد به دست و صورت زن، در صورت
وجود اهداف عقلانی و مشروع دیگر غیر از ازدواج، حرام است. در اینجا، نمونه هاي روایی را به ترتیبی که شیخ حر عاملی
درکتاب" الوسائل (" 1) آورده است، نقل میکنیم: 1- روایت محمد بن مسلم، از امام باقرعلیه السّلام که در آن از امام، پرسیده می
2- روایت حسن بن سري از امام صادق علیه ( شود": آیا مرد می تواند به زنی که می خواهد با او ازدواج کند، نگاه کند ("؟ 2
السّلام که سوال در آن چنین است.. ": آیا به آن زن نگاه کند ("؟ 3) پاسخ امام در هر دو روایت فوق، مثبت است و سوال و
جواب، مطلق و بی قید و شرط است. 3- روایت هشام بن سالم و حماد بن عثمان و حفص بن بختري از امام صادق علیه السّلام فر مو
.2 . 1. وسائل الشیعۀ، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 36 ( د": اگر به چهره و ساعدهاي او، نگاه کند، اشکالی ندارد. (" 4
صفحه 50 از 114
نص حدیث چنین است": ساْلت أباجعغر علیه السّلام ، عن الرجل یرید أن یتزوّج المرأة، أینظر الیها؟ قال: نعم، إنما یشتریها باْغلی
الثمن. " سند: کلینی از علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از ابوایوب خزاز، از محمد بن مسلم. 3. حدیث چهارم نص. عن
ابی عبدالله علیه السّلام" ، أنه ساله عن الرجل ینظر إلی المرأة قبل أن یتزؤجها. "قال". نعم فلم یعطی ماله "سند: کلینی از حسین بن
محمد، از معلّی بن محمد، از برخی اصحاب ما، ازأبان بن عثمان، از حسن بن سري روایت ضعیف است 4 حدیث دوم. نص: عن
أبی عبدالله علیه السّلام قال". لاباْس باْن ینظر الی وجهها و معاصها إذا أراد أن یتزوّجها. "سند: کلینی، از علی بن ابراهیم، از پدرش
- از ابن ابی عمیر، ار هشام بن سالم و حماد بن عثمان و حفص بن بختري و همه از امام صادق علیه السّلام روایت صحیح است. 4
روایت حسن بن سري از امام صادق علیه السّلام... ": آیا می تؤاند با دقت به او بنگرد و به چهره و پشت او، نگاه کند؟ امام فرمود:
آري. (" 1) این روایت، مطلق است و عطف چهره به پشت، این معنی را می رساند که نگاه، به چیزي بیش از صورت، مورد نظر
است. 5- روایت عبدالله بن فضل، از پدرش، از مردي، از امام صادق علیه السّلام... ": نگاه به مو و زیبا یی هاي دیگر اوکند "؟امام
6- روایت عبدالله بن سنان، از امام صادق علیه السّلام": آیا به موها یش نگاه کند"؟امام پاسخ ( پاسخ داد": اشکالی ندارد ("... 2
7- روایت غیاث بن ابراهیم، از امام صادق، از پدرش، از امام علی علیه السّلام": به زیبا یی هاي زن می تواند ( داد ": آري ("... 3
1. حدیث سوم نص: حسن بر سري قال":قلت لانی عبدالله علیه السّلام: الرجل ( نگاه کند "؟ امام پاسخ داد": اشکالی ندارد. (" 4
یرید أن یتزوّج المرأة یتأملها و ینظر إلی خلفها وإلی وجهها؟ قال: نعم، لاباًس أن ینظر الرجل الی المراًة إِذا أراد أن یتزوّجها ینظر إلی
خلفها و إلی وجهها. "سند: کلینی، از ابو علی اشعري، از محمد بن عبدالجبار، از صفوان، ازابن مسکان، از حسن بن سري. روایت
معتبر است. 2 حدیث پنجم: نص: رجل عن أبی عبدالله علیه السّلام قال": قلت: أینظر الرجل إلی المرأة یرید تزویجها فیظر إلی شعرها
و محاسنها؟ قال: لاباْس بذلک إذا لم یکن متلّذذا. "سند. کلینی از تعدادي از اصحاب ما، از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از
عبدالله بن فضل، از پدرش، از مروي. روایت ضعیف است. 3 حدیت هفتم: نص. عبدالله بن سنان، قال ": قلت لابی عبدالله علیه
السّلام: الرجل یرید أن یتزَّوج المرأة أینظر الی شعرها؟ فقال: نعم، إنما یرید أن یشتریها باغلی ثمن. "سند. شیخ طوسی، با اسناد خود
از احمدبن محمدبن عیسی، از هیثم بن ابی مسروق نهدي، از حکم بن مسکین، از عبدالله بن سنان. روایت ضعیف است. 4. حدیث
هشتم: نص: عیاث بن ابراهیم، عن جعفر بن أبیه، عن علی علیه السّلام" ، فی رجل ینظر إلی محاسن إمرأة یرید أن تیزوجها، قال:
لابأس إنما هو مستام فإن یقض لضریکون "سند. شیخ طوسی با اسناد خویش از احمد بن محمد بن عیسی، از محمد بن یحیی، از
غیاث بن ابراهیم، 8- روایت یونس بن یعقوب، از امام صادق علیه السّلام": آیا مرد مجازاست به زن نگاه کند"؟امام پاسخ داد:
9- روایت مسعدة بن یسع باهلی، از امام صادق علیه السّلام": اگر مرد قبل ( "آري وزن لباس نازك برتن نماید تا اونگاه کند. (" 1
از ازدواج به زیبایی هاي زن، نگاه کند، اشکالی ندارد. (" 2) جهت سوم- حیثیت نگاه، در این روایات با حیثیت آشکارگذاشتن در
موضوع بحث ما، تفاوت دارد؛ چراکه نگاه مرد به زن دوگونه است: یکی نگاه به زن از آن حیث که زن است و نگاه کننده قصد
دارد زیبایی ها و ویژگی هاي بدنی او را نگاه کند. وگونه دوم آن که به زن از آن حیث که انسان است، نگاه شود و مقصود از
نگاه، ارزیابی اندام و جنبه هاي زنانه او نباشد بلکه نگاه صرفاً به قصد شناختن، باشد. مانند نگاه به زن هنگام عبور از خیابان، خرید
و فروش، درخواست چیزي از او، شنیدن صدا یا پاسخ به او، توضیح مطلبی براي او و نگاه به او هنگام سخنرانی و... محل بحث ما،
مورد دوم است، لذا احادیث فوق و امثال آنها، دلالت بر منع از آشکار گذاشتن برخی اندام در مقابل مرد نامحرم ندارد. بدین
ترتیب، از جمیع آنچه گذشت به دست می آید که این نظر در تفسیر معناي" زینت استثنا شده " نطر باطلی است. 2- نظریه قایل به
اینکه" مستثنی " مواضع زینت- چهره، دست و پا- است. روایت صحیح است. 1. حدیث یازدهم. نص: یونس بن یعقوب، قال":
قلت لابی عبدالله علیه السّلام: الرجل یرید أن یتزؤج الرأة یجوز له أن ینظر إلیها؟ تال: نعم و ترتق له الثیاب لاْنه یرید أن یشتریها
باْغلی الثمن. " سند:صدوق در علل الشرایع از پدرش، از سعد، از احمد بن محمد، از بزنطی، از یونس بن محمد. 2. حدیث
صفحه 51 از 114
دوازدهم. نص: مسعدة بن یسع باهلی، عن ابی عبدالله علیه السّلام ، قال": لاباْس أن یظر الرجل الی محاسن المرأة قبل ان یتزؤجها
فإنما هر مستام فإن یقض امریکن. "سند: عدالله بن جعفر در اسناد نزدیک از هارون بن مسلم، اگ مسعدة بن یسع باهلی. روایت
ضعیف است. همانطور که دانستید، ابن عباس و برخی دیگر از صحابه، همچنین اوزاعی، شافعی و احمد بن حنبل ( 1)- بنابر روایت
دومی که از او وجود دارد- این نظریه را برگزیده اند. این نظریه، از بیانات تمام کسانی که به جواز یا رجحان باز بودن صورت و
دست و پاي زن در نماز، معتقدند و به شرمگاه بودن تمام بدن زن، تصریح ننموده اند، برداشت و استنباط میگردد؛ زیرا از عدم
تصریح به شرمگاه بودن تمام بدن زن، چنین برمی آید که این اعضا، از زینتی که نمی توان آشکار نهاد، استثنا شده اند. زیرا اگر
بدن زن، شرمگاه باشد در آن صورت، استثناپذیر نیست چراکه شرمگاه، غیرقابل تخصیص و استثنا است. این نظریه از بیانات بزرگان
3- شیخ طوسی ( 2- سید مرتضی درکتاب" جمل العلم والعمل. (" 3 ( زیر، برداشت می شود: 1- شیخ مفید درکتاب" المقنعۀ. (" 2
درکتاب" النهایۀ؛ "وي به صراحت، استفاده از نقاب را در نماز، براي زن، مکروه می شمارد. ( 4) و در کتاب دیگر به نام" الجمل
5- ابن برّاج درکتاب" المهذّب:" ( 4- سلّار درکتاب" المراسم. (" 6 ( والعقود، "صراحتاً، صورت و دست وپا را استثنا می نماید. ( 5
6- محقق حلّی درکتاب" الشرایع الاسلام (" 8) و" المختصرالنافع ( وي در این کتاب، به کراهت استفاده از نقاب، تصریح دارد. ( 7
2 المقنعۀ، شیخ مفید، ص 25 ، س 10 ، چاپ سنگی در مجموعه هاي فقهی، باب . 1. التفسیر الکبیر، ابن تیمیه، ج 5، ص 343 (9") .
"ماتجوز الصلوة فیه من اللباس و المکان " عبارت وي چنین است": ولا تصلّی المرأة الحره بغیر خمار علی رأسها و یجوز ذلک
، للاماء والصبیان من حرائر النساء. " 3. الینابیع الفقهیۀ، ج 3، جمل العلم والعمل، سید مرتضی، کتاب الصلوة. 4.الینابیع الفقهیۀ، ج 3
النهایۀ، شیخ طوسی، کتاب الصلوة 5. الینانیع الفقهیۀ) ج 3، الجمل والعقود، شیخ طوسی، کتاب الصلوة. 6. المراسم، ص 570 ، س 30
از مجموي هاي فقهی، عبارت او چنین است". فاما الإناث، فعلی ضربین: أحرارو إماء، فالحرّة البالغۀ لاتصلی الآ فی درع و خمار"...
7. الینابیع الفقهیۀ، ج 3، المهذب، کتاب الصلوة. 8. شرایع الاسلام. کتاب الصلوة، الرکن الاول، المقدمۀ الرابعۀ فی لباس المصلَی،
المسألۀ السابقه؛ عبارت وي 7- یحیی بن سعید درکتاب" الجامع للشرایع: " او تصریح میکند که": زینت آشکار، صورت و دست
8- علامه حلی درکتاب قواعد الاحکام": بدن زن، به ( است " و" تمام بدن زن، شرمگاه است، مگر دست و پا و صورت. (" 10
9- شهید اول درکتاب" اللمعۀ ( طورکامل، شرمگاه است و پوشاندن آن در نماز واجب، مگر صورت، دست و روي پا. (" 11
10 - محقق سبزواري درکتاب" الکفایۀ: "وي در باب الصلوة میگوید": نظر قوي تر آن است که تمام بدن زن به ( الدمشقیۀ. (" 12
استثناي دست و پا و صورت، شرمگاه است؛ و در اثبات وجوب پوشاندن گردن براي زن، اشکال وجود دارد. (" 13 ) این نظریه،
مورد قبول تمام مفسران و فقیهانی است که کلمه" زینت " را به معناي سرمه، حنا گرفتن دست، دستبند، انگشتري و لباس، تفسیر
کرده اند. بنابراین، طبق آیه کریمه، زنان می توانند در حالت معمولی و اختیاري اعضاي مذکور را حتی با داشتن زیورآلات، در
مقابل مردان نامحرم، باز بگذارند؛ زیرا ظاهر آیه و بلکه به مقتضاي سه بار تکرارکلمه" زینتهن " در آیه شریفه، به صراحت می
توان دریافت که بحث در مورد حرمت یا اباحه زینت بالفعل است و زینت، تنها در صورتی بالفعل است که در اندام زن قرار بگیرد.
بر این اساس، به طریق اولی و با وضوح بیشتر، می توان نتیجه گرفت که آشکار نهادن این اعضا در حالتی که از زیورآلات استفاده
نشود، قطعاً بلامانع است. از چند جهت می توان ادعا کردکه برداشت فوق با آیه کریمه، مطابقت دارد، یکی آن که استثناي موجود
در آیه، استتناي متصل است نه منفصل: دیگر آنکه چون شارع?، چنین است". لاتجوز للمرأه (أن تصلی) إلا فی ثوبین درع و خمار،
ساترة جمیع جسدها عداالوجه والکفین وظاهر القدمین، علی تردد فی القدمین. " 9. المختصر النافع. ص 25 ، عبارت محقق حلی
چنین است": ولا تصلی الحرّة الافی درع و خمار ساترة جمیع جسدها عداالوجه والکفین و فی القدمین تردّد، اشبههما الجواز."
12 . اللمعۀ الدمشقیۀ، در متن . 11 . قواعد الاحکام، در متن جامع المقاصد، ج 2، کتاب الصلوة: ص 96 . 10 .الجامع للشرایع، ص 396
13 . کفایۀ الأحکام، ص 16 . قسمت هایی از بدن را که طبق عرف آن زمان، آشکار . الروضۀ البهیۀ، ج 1، کتاب الصلوه، ص 203
صفحه 52 از 114
بوده، از قانون حرمت بدن نمایی استثنا می نماید، این برداشت با عرف حاکم بر جامعه عرب قبل از اسلام نیز سازگار است و سوم
آن که میان جنبه انسانی زن و جنبه زنانگی او، فرق وجود دارد و جنبه انسانی در جامعه بر جنبه زنانگی او، غلبه دارد. در حالی که
جنبه زنانگی او تنها در محیط خانواده، در مقابل همسر و دیگر افراد خانواده به تناسب هر یک، مطرح می شود. بعداً، خواهیم دید
که احتمال فوق، با روایات وارده در تفسیر آیه کریمه و روایات دیگري که لازمه حکم زن در این مسأله است، سازگاري و موافقت
دارد.
دلایل دیگري ازکتاب خدا
در میان آیات قران، دو آیه دیگر، بازگذاشتن چهره را براي زن بلا اشکال و مجاز می داند: آیه اول: لایحِلُّ لَکَ لًَلنِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَلا
أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَلَوَ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ. ( 1) بعد از این زنان، هیچ زنی بر تو حلال نیست و نیز نه زنی به جاي ایشان، اختیار
کردن؛ هر چند تو را از زیبایی او خوش آید. دلالت آیه: به موجب این آیه، دیگر پیامبر اکرم نباید، همسر جدیدي براي خویش
برگزیند، اگرچه پیامبر از زیبایی زنی به اعجاب درآید و تمایل به ازدواج با او یابد... ": وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ. "بیان فوق، حاکی از
آن است که زن در حالات غیر ضروري نیز مجاز است که صورت خود را باز بگذارد و این امر، در آن هنگام، معمول بوده است
لذا آیه مزبور، دلیل بر جواز نگاه به زن نامحرم است. برداشت هایی از این قبیل که": اگر زنی از روي نافرمانی، چهره اش را
بازگذاشت و پیامبري صلی الله علیه و آهه و سلّم دید و زیبایی او پیامبر را به خود جذب کرد "و یا" هنگامی که یک زن را براي
پیامبر، توصیف کردند و پیامبر از وصف او، مجذوب وي شد "برداشت هایی به دور از 1. سوره احراب/ مدنی، آیه 52 . ظاهر آیه
است؛ زیرا آیه شریفه، درصدد بیان حالت رایج پوشش زنان و نگاه مردان بدانان، در جامعه اسلامی است؛ آیه در مقام بیان یک
حالت استثنایی و خلاف معمول نیست که یک زن دچار معصیت گردد و در مقابل پیامبر، صورت خود را بازکند و پیامبر نیز چهره
او را با دقت در خصوصیات چهره ببیند به گونه اي که تصور روشنی از زیبایی او و به دنبالش، علاقه و دوست داشتن در پیامبر،
پدید آید. مقام و شأن پیامبر، برتر از آن است که سرگرم و مجذوب حالت معصیتی گردد که خودبخود، احتمال رخ دادن آن بعید
است و در صورت وقوع نیز، نادر می باشد. برخی از آیه چنین برداشت کرده اند": مقصود آیه، نگاه پیامبر به زنی است که قصد
ازدواج با او را دارد و لذا بازگذاشتن چهره از سوي زن و نگاه پیامبر- به قصد ازدواج- به چهره او، آزاد و مجاز است. "برداشت
فوق هم از محتواي آیه بسیار دور است. زیرا این سخن خداوند": لایحلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَلا آن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ اَزْواجِ "به
صراحت بیانگرآن است که دیگر براي پیامبر، قصد ازدواج کردن، حلال نیست تا نگاه به زن براي او حلال باشد؛ و معقول نیست
در مورد پیامبر چنین تصور شود که آن حضرت- پس از نزواي آیه و تحریم ازدواج براي او- زنی را به قصد ازدواج، نگاه کند.
پس اگر زیبایی یک زن نیز پیامبر را جذب کند و به او تمایل یابد، مجاز نیست با او ازدواج نماید: در چنین حالتی چگونه می توان
گفت": ازدواج براي پیامبر حرام بود اما او به قصد ازدواج به چهره زنان نگاه میکرد "؟!از این گذشته، لحن آیه" لایَحِلُّ لَکَ النِّساءُ
مِنْ بَعْدُ... وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ " آشکارا، موید آن است که قصد ازدواج از اعجاب و علاقه به زیبایی، سرچشمه میگیرد، نه آنکه
ابتدا، قصد ازدواج، بعد نگاه و بعد علاقه مندي و تمایل پدید آید. چرا که علاقه و مجذوبیت، ناشی از نگاه به طبیعت لباس زن و
معاشرت او با مردان در جامعه، پدید می آید و صرفاً به سبب آشکار شدن اتفاقی و ناخواسته صورت- که یک حالت استثنایی
محسوب می شود- اختصاص ندارد. آیه دوم: وَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِما عَرضْ تم بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتم فی اَنْفُسِکُمْ، عَلِمَ الُله أنکُمْ
سَتَذْکُرُو نَهُنَّ وَلکِن لاتُواعِدُوهُنَّ سِرّاً إِلّا آن تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُ وفاً وَلاتَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اَعْلَمُوا أَن الَله یَعْلم ما
فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَموا أَن الله غَفُورٌحَلیمٌ . ( 1) و اگر به کفایت از آن زنان خواستگاري کنید یا اندیشه خود را در دل نهان
دارید گناهی بر شما نیست زیرا خدا می د اند که از آنها بزودي یاد خواهید کرد ولی در نهان با آنان وعده منهید، مگر آنکه به
صفحه 53 از 114
وجهی نیکو سخن گویید و آهنگ بستن نکاح مکنید تا آن مدت به سرآید بدانید که خدا به آنچه در دل دارید، آگاه است. از او
بترسید و بدانید که او آمرزنده و بردبار است. دلالتِ آیه: از اخباري که در تفسیر ایه، وجود دارد و بیانات فقیهان در زمینه شیوه
هاي بیان خواستگاري در دوران" عِدَّ ه "چنین برمی آید که صورت زن باز است به گونه اي که مرد او را می بیند و به او میگوید:
"تو زیبا هستی، تو با برکت هستی "... چنین تعابیري، دلالت بر آن داردکه چهره زن" معْتَدّة (" 2) باز است و مردان او را می بینند و
2. یعمی زنی که دوران" عِدَّه " را سپري می کند. . با او سخن میگویند. 1. سوره بقره/ مدنی: آیه 235
فصل سوم: دلیل سنّت